سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
من رهایی، شیرینی
من با تو لطافت می خواستم
پس چه شد؟
چرا وقتی در آغوش گرفتمت
زندانی شدم؟
به جای رهایی
هر بار اسیر تر شدم؟
چرا در آغوشت
طعم تلخ عاشقی را چشیدم؟
من فقط آغوشت را می خواستم
من که عشق و عاشقی نمی خواستم!
به به
بسیارزیبا وبا احساس ودلبرانه
وعاشقانه بخصوص اولی وسومی
دومی کمی گزافه گویی داشت ومعناش هم تناقض داشت دربعضی جاها
خوشحالم که این قدرقلمت روبه پیشرفته
حالا راستشو بگو
توچندسالته که این قدرعاشی هاااااااااااااااا
واینقدرخوب عشقو لمس کردی
نکنه به من دروغ بگی بچه شرشاعر
هنوزدهنت بوی شیرمیده
واینقدرحرفای گنده ترازدهنت می زنی
البته درنری یه وقت پسرگل ایناهمش شوخیه
اتفاقن خیلی هم دوست دارم مثل پسرم
چون اونم شاعره وخیلی ام عاشق
هنوز ده یازده سالشه اما ازبچه گی عاشقه
اینم چندتا ازشعراشه
چقدردلم می گیرد
ازاین آشیانه ی پیر
تنظیم صدای قلبم
با کیست
ویا این شعرش که وزنم داره
خورشید می دود وبه ماه نمی رسد
تندباد می وزد وبه کاه نمی رسد
نمی دونی چقدر کیفورمیشم وقتی
می بینم با این سن کمتون این قدر بزرگ فکر می کنید
موفق باشی مردکوچک بزرگ