سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        بد شدی

        شعری از

        آذرخش

        از دفتر ترانه‌های دلتنگی نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۲۶ شماره ثبت ۴۴۱۹۹
          بازدید : ۴۹۴   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عادت شده برات
        بدقولی و ریا
        عادت شده نیای
        تو‌جمع ماهیا
        عادت شده دیگه
        دنیا تو مشتته
        یک کوه از غرور
        همیشه پشتته
        بی حس و‌ سرد و‌تلخ
        تو اوج قدرتی
        دنیا رو باز می خوای
        دنیای لعنتی
        آخه چی شد که تو
        این جوری بد شدی؟
        چی شد که بی هوا
        جنگو بلد شدی؟
        این قصه آخرش
        جایی نمی رسه
        دیوونه تر نشو
        بازی دیگه بسه
        بشکن غرورتو
        اینجوری بد نشو
        برگرد پیشمون
        آسون رد نشو
        عادت نکن به اوج
        اینجوری بهتره
        این یه حبابه که
        آسون می‌پره
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۴
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود
        بسیارزیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۳۴
        درود گرامی
        ترانه ای زیباست خندانک خندانک خندانک
        ایمان نوش آذری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۰۸
        سلام
        ترانه سرا!!!!
        چرا که نه. فقط باز نگری کن خصوصا درپ
        برگرد پیشمون
        آسون رد نشو
        آسون می‌پره
        البته اگر با آواز بخوانی با تحریر و دندانه دار کردن به وزن میرسد ولی بهتر که کاملا بی نقص باشد
        ایمان نوش آذری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۰۸
        سلام
        ترانه سرا!!!!
        چرا که نه. فقط باز نگری کن خصوصا درپ
        برگرد پیشمون
        آسون رد نشو
        آسون می‌پره
        البته اگر با آواز بخوانی با تحریر و دندانه دار کردن به وزن میرسد ولی بهتر که کاملا بی نقص باشد
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۰۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پیمان سلیمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۲۱
        ترانه خوبی بود خندانک
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۱
        كسي چه ميداند شايد زندگي همين باشد ....

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۱۷
        ................... خندانک خندانک خندانک .......................
        درود همشعر خوبم خندانک
        زیباااا بود بانو خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپاس بابت انتشار آن خندانک خندانک
        ..................... خندانک خندانک خندانک .........................

        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»
        همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
        جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می‌خواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
        جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟»
        افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش‌نماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه می‌کنید؟ به خدا قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود!»
        آرمین اسدزاد (الف)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۴۷
        لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۱
        درودی دگر باره بر شما...
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک


        بیتی از آخرین سروده ام :

        یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

        در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0