چای می ریزم

استاد ضیایی عزیز چقدر دوست دارم داخل صفحه زیبایتان بمانم و از ان خارج نشوم . همین

ﺣﺲ ﻭﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﻋﺠﯿﺐ

ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﻣﻌﻨﯽ ﻫﺮﺷﻌﺮ ﻭ ﻓﺎﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ.................

سلام بر بانو ضیایی باقلم توانایش در غزل های شیرین وناب....آفرین

ﻣﻮﺝ ﻋﺸﻘﺖ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻫﺮﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺎﮎ ﺑﯽ ﺯﻭﺍﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ


درود بانو ضیایی عزیزم
بسیارزیبا وروان ودلنشین بود
آفرینهاااااااااا براحساس نابت

درود بر شما بانو
غزلی زیبا و موفق از شما خواندم و محظوظ شدم

درود بانو
غزلی ناب و زیباست

درود بانوی نازنین
زیبا و دلنشین
دستمریزاد

خب ، آرامش نسبی به اشعار طغیان کرده شاعر بازگشته... از آن قیام و هیاهوی اثری نیست و شاعر پای چای و قندان کمی آرام گرفته... این اثر موسیقی خیلی خوب و زیبایی دارد. تصاویر و صحنه هایش زیبا و ارامش بخش است . اگر چه حزن دارد اما خواننده اذیت نمی شود . به دل این بنده حقیر که نشست و بسیار لذت بردم . عاشقانه ای بموقع بود . درود بر شما

سلام و درود بر شما مهربان بسیار زیبا و لطیف

قشنگ و روان بود

زیبا بود

مثل همیشه زیبا
درود برشما
مرحبا

سلام خواهرم
بسیار زیبا و روان
لطیف بود

سلام بر خواهر ادیبم
زیبا و روان بود .
دست مریزاد

مثل همیشه دلنشین و دلپذیر....
سپاس بانو

درود
زیبا بود
احسنت مهربانو

........................ .......................
ﺣﺲ ﻭﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﻋﺠﯿﺐ
ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﻣﻌﻨﯽ ﻫﺮﺷﻌﺮ ﻭ ﻓﺎﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ


دست مریزاااد خواهر خوبم
بسیاار زیباااا بود و دلبرانه

....................... .........................
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….
وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش
باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن می‌سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی‌کنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …!!!

زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟

شوهر به آرامی گفت : فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه بلائی سر من میاری!!!

درود بر بانوی گرامی ام

غزلی زیبا مانند همیشه
استاد غزلهای ناب
آفرین بر خواهر گُلم

درود بانوی غزل
اشعارتان ناب و زیبا هستند
الحق از دل بر می آید که بر دل مینشیند
بر دل من که نشست .... .
مانا باشی خواهری

ﺣﺲ ﻭﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﻋﺠﯿﺐ
ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﻣﻌﻨﯽ ﻫﺮﺷﻌﺮ ﻭ ﻓﺎﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ
احسنت بانوی بزرگوار. فقط ایکاش به آن شعر حافظ اشارتی میکردید

ﺲ ﻭﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻌﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﻋﺠﯿﺐ

ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﻣﻌﻨﯽ ﻫﺮﺷﻌﺮ ﻭ ﻓﺎﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ......

سلام
ﭼﺎﯼ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ ﻭﻟﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻃﻌﻢ ﻗﻨﺪﺍﻥ ﻟﺐ ﻭﭼﺸﻢ ﺯﻻﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﭼﺎﯼ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ ﻭﻟﯽ ﺗﻨﻬﺎ ، ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﻃﻌﻢ ِ ﻗﻨﺪﺍﻥ ِ ﻟﺐ ﻭﭼﺸﻢ ﺯﻻﻟﺖ ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺳﺖ


چقدر با احساس و شاعرانه می سرایید ...

به شما تبریک میگویم همراه با هزاران درود صمیمانه ، بانو ...

این چند شاخه گل تقدیم شما و قریحه ی مثال زدنی و بی نظیر شما ...

سلام شعرچای و خیالتان بسیار تداعی کنند شعر قاصد یار استاد شهریار بخصوص بیت اول شعر مذکور است که میگوید .سن یاریمین قاصیدیسان ، ایلش سنه چای دمیشام ،-------- خیالینی گوئندریب دیر بس کی من آخ وای وئمیشم .
بدین معنی: تو ( کنایه از یاد یار) قاصدی از جانب یار من هستی ، بنشین کنارم گفته ام برایت چای بریزند ----- از بس که ( در فراق یار) آه و ناله کرده ام ، خیالش را فرستاده تا به من سر بزند

دروووووووووووودها نازنینم
و چقدر خرسندم که دراین سایت فاخر نیز میهمان صفحه ی وزین و قلم توانمندتان گشتم
زیبا، دلنشین و روان سرودید
احسنت برشما
قلمتان همواره سبز و دلتان بهاری گل بانو

درود بر شما خواهر گرامی
مثل همیشه زیبا و استادانه
احسنت...

سلام و درود بیکران بانوی گرامی زهرا ضیایی

سروده ناب و قشنگ خواندم

قلمتان سبز همیشه

نیافته ام هنوز
دیواری
تا سایه اش را
تکیه دهم...
کج
جوش خورده است
شهری که
دست معمارش شکسته بود !

مسعود احمدی .
درودتان باد بانو ضیایی بزرگوار.
تاخیرهایم را ببخشید

درود ها بر خواهرم
خیلی خوب و روون بود
مرحبا

بسیار پراحساس بود
بانو زهرا ضیایی یک بغل برات قند وچای آوردم

درود ها بانو بسیار زیبا بود موفق باشید
در پناه حق

سلام و درود سرکار خانوم ضیایی
درود و زیبا بود.....

درود بر شما
فوق العاده زیبا بود
همیشه شاد همیشه شاعر

سلام استاد

غزلتون زیبا و احساسی بود
موفق باشید

سلام بانو ضیایی بزرگوار
درود بر شما
غزل بسیار زیبا و دلنشینی سرودید

درود بانو ی بزرگوار
غزلی زیبا و دلنشین خواندم

دل كندن اگر آسان بود فرهاد دل ميكند نه كوه ..

خيال از من چايي دارچين و قند از تو نيمكتي چوبي هم باشد بد نيست . هوا ابري هم بشه بد نيست اصلا پاييز و برگ ريزان چطوره
خيالم تخت كه بي خيالم نميشوي ...حتي به اندازه تعارف يك چاي به خيال ما نوش جان ...تفسير عشقش با من

درود بر شما
از خواندن شعرتان خرسند شدم

سلام
بسیار سلیس و زیبا

باسلام بسیار عالی موفق باشید

بهتر از پیش تر ها و بسیار زیبا بود
واقعا دست مریزاد