ترجمان

عالی خواندمتان سرورم
به یادِ جامِ لبت امشبم که مهتابی ست
به برکه عکسِ رخت میزبانِ من شده است

کلاس عشق تو آخر به سر رسید ،اما

چرا خراب چنین امتحانِ من شده است.......................

از آنزمان که تو نا مهربان شدی بامن

غم زمانه فقط مهربانِ من شده است


درود استاد
زیبا ومحکم قلم می زنید
احسنت

درود گرامی
غزلی ناب و زیباست

دروووووووووووودها بر برادر غزلسرای و استاد گرانقدرم

و چقدر زیبا، باصلابت و هنرمندانه بود
همواره قلمتان را تحسین میکنم بزرگوار

باسپاس، احترام و مهر

از آنزمان که تو نا مهربان شدی بامن
غم زمانه فقط مهربانِ من شده است
پای بر زمین و دست بر آسمان ...حالتی از ظاهر شعر زیبای شما بود که در ذهنم گذر کرد . نیمی از اثر شما برای خدا بود و نیمی برای مخلوق خدا... هر دو در وادی عشق می چرخید و هر دو حس را به خواننده می داد . زیبا بود و مثل همیشه دلنشین و خوش آهنگ ... بهره بردم و درود بر شما

سلام جناب تهرامی بزگوار
درود بر شما
زیبا سرودید

جناب آقای جمشیدیانِ عزیز، سلام علیکم.
...............................................................
خسته نباشید برادر، زیباست.

سلام ودروداستادجمشیدیان گرانقدر
بسیار بسیار زیبا .با معنا وقابل تامل
با قلمی شیوا
لذت بردم
شادزی

سلام

زیباترین شعری که امروز خواندم

زیبا سرودید دوست گرامی
پر معنا و پر احساس
احسنت...

سلام و عرض ادب استاد تهرانی عزیز
درود بر ذوق و هنر شما
شیوا و شیر ین سروده اید
آفرین بر شما

زيبا و روان قلم چرخاندين استاد عزيز

ز آنزمان که تو نا مهربان شدی بامن
غم زمانه فقط مهربانِ من شده است
سلام استادای کاش پیشترازاین به دفترشعرت نگاه می کردم واقعن حظگردم ولذت وصف ناپذیربردم
گل کاشته ایدداداش من درودهابرشما

درود برشما جناب جمشیدیان
بسیار زیبا بود
دستمریزاد

عالي بود
مرحبا

.............................. ............................
درود بزرگوار
بسیااار زیبااا بود
............................ .............................
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!

درود برشما
بسیار زیبا

درود ها جناب تهرانی عزیزم...بسیار خوب سپاس از شما

خیلی خوش آمدید
لطف فرمودید

سلام
آهنگین بود و زیبا
یک عذر خواهی هم به همه ی عزیزان بدهکارم( چون سرم خیلی شلوغه و زیاد نطر نمیدهم) ....ببخشید

درود بر نفس گرمتان

درود بر شما