سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 10 فروردين 1404
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
1 شوال 1446
  • عيد سعيد فطر
Sunday 30 Mar 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    آزادی ما از نقطه‌ای شروع می‌شود که آزادی دیگران پایان می‌یابد.ویکتور هوگو

    يکشنبه ۱۰ فروردين

    آمدن و رفتنت !

    شعری از

    مجتبی شه ستا

    از دفتر دل نوشته ها ! نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ ۱۶:۰۲ شماره ثبت ۴۱۹۲۲
      بازدید : ۱۲۳۶   |    نظرات : ۴۱

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر مجتبی شه ستا

    آمدن و رفتنت !
    مهربانم !
    تو همیشه به دنبال " دلیل " بودی و من به دنبال " دل " ... اما ندانستی که دوست داشتن " دل " می خواهد ،  نه " دلیل " ..
    هنوز حیرانم در میانه راه آمدن و رفتنت ..!!
    میان آمدن و رفتنت ، غوغایی بپاست..
    از آذین بندان آمدنت تا حجله گذاری رفتنت ، چشم برهم زدنی طول نکشید..!
    من باور دارم که اندازه هیچ فاصله ای ، هیچوقت نمی تواند دوست داشتنم را نسبت به تو کمرنگ کند... تنها خاصیت این فاصله ، دلتنگی بیشتر است.
    تو که خود را تنهاترین تنها می دانی ، افسوس که درنگ ماندنت ، آنقدر کوتاه بود که تا آمدم خیال دل انگیز تو را گلباران کنم ، کبوتران خیالم را که در هوای دیدنت رها بودنند ، بر بام تنهایی و سکوت شبهایم نشاندی...
    از خدا خواستی تا روح کویریت را دریابد...
    و من که می دانستم عاشق بارانی ، تا آمدم با بارش اشکهایم شاهد روییدن گلهای محبت در کویر خشک و سوزان دلت باشم.... یاد و خاطرتت شد چاشنی واژه های بی روح و سردم...!
    کاش بدانی ،
    پیراهن جداییت ، بدجوری بر قامتم گشاد است..
    من طاقت ندارم شاهد اینگونه پریشانی تو در لحظه هایی باشم که کنارمی...
    اگر با حرفهایم می رنجی ، بدان من گرفتار توام و ضربان قلب من با سکوت تلخ تو ، سازگاری ندارد...
    با من باش و با اشک هایت بر تمام احساسم بوسه بزن....
     من احساسم را برایت دست نخورده نگه داشته ام و جسمم به بوسه ای فروخته نشده.
    می خواهم بغض این انتظار ، فقط در آغوش تو بشکند...
    تبسم لبهای تو ، شیرین ترین خاطرات لحظه های من است.......
    1394/8/16
    تهران
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    امارفا - آمارگیر رایگان سایت
    2
    در حال بارگذاری