پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر سید مصطفی رادحسینی
آخرین اشعار ناب سید مصطفی رادحسینی
|
بی حوصله که باشی و "دوستی" نداشته باشی
بذر "عشق" کاشته باشی و "معشوقه ای" برنداشته باشی
آخرین خوابِ تو کابوس و وحشت و قبض "جان"
میان گله ی "گوسپندان" ، انسانِ "گرگِ انسان" ؛
میان چنگال و دندان های تیز "ناجوانمردان" ،
بی یار و یاور و تنها که به "خون" آغشته باشی
شب های طولانی و دشوار که میان "غم" سرگشته باشی
در رنج ، مصیبت ، فلاکت و در شکست خوردن ، "پیش کسوت" . . .!
در گلویت "بغض" و اشک هایت اما نهان
ریال ریال "رنج هایی" که می ریزند به حساب تو "ناکسان"
روح تو واقعا پریشان ، دوستان و دشمنانت که "یکسان"
خنجر از رو و از پشت و از هر جهت به سوی تو آگاه و ناگهان
تو خواهی دانست که بهتر است فقط "خویشتن" را داشته باشی!
همان بهتر که "کسی" نداشته باشی !
آیا کسی هست که بگوید به "خداوند" زمین و آسمان
چه رنجی می کشند "عاشقان" ؟!
آیا کسی هست که بگوید به ایشان
چه بد رسمی دارد این "جهان" ؟!
"مصطفی" ننال ، که گویند این نیز بگذرد
هر آنچه هست و نیست و هرچیزِ ناچیز و چیز نیز بگذرد
"مصطفی" به ایشان بگوی که این همه درست ،
ولیکن آیا خنجرِ "تیز" نیز بگذرد؟!
.
.
.
.
سید مصطفی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.