سلام به دوستان عزیز واساتید محترم شعر ناب ، شعر ذیل که سروده دوست عزیز و استادم هست .
بنا به در خواست ایشان در سایت گذاشتم تا نقد شود .. لطفن محبت فرمائید نفد تخصصی کنید ..
بازم استدعا میکنم نقد کنید ممنون می شوم ............ کوچک شما
عنایت
فارغ از نابوده بودن دل مصفا می شود
با فـروغ معـرفت در سینه اغنـا می شود
گـر کند آهنگ معـراج از گلستان وجـود
ناظـر پیونـد جان زآن سقف مینا می شود
بـر ملا گـردد حقـایق چون ستیـغ آفتاب
روشنـای رهـروان شهـر رویـا می شود
بی نیـازی هـا و عشق و فـرصت بالنـدگی
منشـا آرامش هـر نا شکیبـا مـی شود
سنجش صـاحبدلان از روی کـرد این جهان
در مفاهیـم سخن مبسوط و معنـا می شود
از نسیـم جـان فـزا و صحبت نـو آوران
نغمـه های آرمانـی بسط و پایا می شود
درصفـوف جـاری نقش آفـرینـان هنـر
آنکه از خـود مایـه دارد میر والا می شود
با شکوفـا گشتن هـر نوگلـی زین بوستان
مـکتب آزاده انـدیشی گـُل آرا می شود
تا شعـاع نور بر ظلمت کنـد عـرض وجود
حکمت اشراقیـون ایجـاد و احیـا می شود
بـر فـراز آسمـان روشن انـدیشـه هـا
نغـز گفتـاری اگـر باشد هـویدا می شود
ثبت هردفتر چو گردد واژه ی از جنس درد
چون حباب از نسل باران محو و ملغا می شود
شیـوه ی پـردازش و مهـرآزمـای زندگی
با حضور اهـل دل همواره اجـرا می شود
وصف حال عاشقان و نالـه ی محـزون نـی
همچو فحـوای کلامم مانده بر جا می شود
نکتـه دانی تابـع ذهن است و در پنـدارها
عـالم روشنگـری خـاص مسیحـا می شود
فـارغ از آن پـاک بـازان طـریقت آشنـا
موردی از خود رهـائی شامـل ما می شود
منتظـر بر لحظـه بودن نیست شـرط اشتیاق
دل به دریـا میزنم دریـا چـو دریـا می شود