به تام خداوند عشق
..............................
شباست و ديدهي دلرا برآسمان دارم
شگفت از همه هستي، زاين جهان دارم
فضاي گنبد مينا ستاره باران است
چه راز از شب و از آن ستارگان دارم
هوا لطيف و مرا هم هواي پرواز است
ز جاه و شوكت او شُكر بر زبان دارم
اگر چه فاقد بالم ولي به سِير و سلوك
تمام عرش و سما را چو پَر زنان دارم
ز جسم خويش برونم در عالمي ديگر
جداست روح من از تن ، چه ارمغان دارم
فضاي لايتناها و فكر در پرواز
خيال ديدن خوبان و عرشيان دارم
ولي چه سود مرا آن توان ديدن نيست
ز خود چو بيخود و روحي چه ناتوان دارم
به عقل ناقص خود فكر ميكنم گاهي
كجاست عقلو شعورمچه هان به جان دارم
مرا به هر چه كه آيات او ، تواني نيست
كه هر چه پيش روم آيهاي ميان دارم
چو سعي هست به دل،«فاتحا»تو پيروزي
بگو كه با دِلِ خوش سر بر آستان دارم .