سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        درد اما عشق

        شعری از

        فریبا غضنفری (آرام)

        از دفتر دلانه ها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۴ ۰۰:۱۵ شماره ثبت ۴۰۵۵۳
          بازدید : ۵۸۸   |    نظرات : ۶۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فریبا غضنفری (آرام)
        آخرین اشعار ناب فریبا غضنفری (آرام)

        سیل شده اند
        اشکهایم در رگهایم
        به دار کشیده
        اندوه، توانم را
        خزیده ام،
        سردرگم
        در زیر درخت تنهایی
        بی نوایی هنوز امیدوارم
        خسته از عشق
        و هنوز
        عاشق

        خواستم
        حسرت نشود
        خواسته ای ناچشیده،
        در برگ خاطراتت
        پتک وار
        کوفتم
        بر جسم و روح،
        هر نیاز و لذتم

        رو به تمام می رود جسم
        سراپا زجرم
        و کنون،
        به عادت آموخته ات
        زمان به بازی
        به زیر پا می کشی
        بی خبر از حال من
        که از درد
        به پرواز راضی ام

        گناه آهم به دوش کیست؟
        قربانی ات کردم
        خودم را،
        یقینم بود
        سرمنشا عاشقی
        نمی نشاند
        آه،
        بر جان عاشق


        شاید،
        باید عاقل بود نه عاشق
        عاشق میراست و بی نصیب
        عاشق ،
        درد است و اشک
        عاشق ..... تنهاست‌‌ ...

        کودکانه بود
        رویایم
        جرم عشق
        سنگین است و
        نابخشودنی
        حفاظ نخواهد شد
        هیچ دست آسمانی
        در برابر تازیانه های تعزیری
        آری،
        باید که جان داد .


        عشق باغی است
        پوشیده از خارهای شمشیری
        قد کشیده
        به بلندای تا قلب جان نثار

        اما
        عشق ذاتی است
        آنکه سرشتش به عشق است
        می سوزد
        با عشق
        تبخیر می شود
        بی عشق

        حال،
        همصدای ناله ی دردم
        عمیق تر و رساتر
        فریاد می کشم
        عشقت را
        بی هیچ لکه‌ی پشیمانی
        بر دامن مهر بی دریغم

        شاد بمان
        عشق بی زوال
        که اکسیر حیات من
        درخشش شاد چشمان توست

        شادی ات جاودان ...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5