تو که نیستی
پیام آور آیه های دلتنگی می شوم
و چقدر وحی سکوت
بر من نازل می شود
پایان هر روز کاردر این معدن درد.
افسوس
کوهی در دلم ریزش کرده است
تمام راهها مسدود
من مانده ام و چمدانی سنگین
پر از سکوت
و دلتنگی هایی زخم خورده
که پخش و پلا شده اند
بر چهارگوشه این غار.
کاش ریزعلی اینجا بود
به توقف این قطارها
پیراهنی آتش می زد.
علی دولتی
--------------------------------------------------
پ.ن: چند روز پیش عده ای بیکار، شایعه کردند که دهقان فداکار ریزعلی خواجوی درگذشته است. این شایعه توسط ایشان تکذیب و به لطف خدا هنوز هنوز در قید حیات هستند. ریزعلی در یک شب سرد سال ۱۳۴۱ جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیاش یاد میکند. ریزعلی خواجوی چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کرده و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی میکند.