پنجشنبه ۱۱ بهمن
نام او ... شعری از فریبا غضنفری (آرام)
از دفتر فار نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ ۱۵:۱۲ شماره ثبت ۳۹۳۲۹
بازدید : ۳۷۱ | نظرات : ۴۱
|
دفاتر شعر فریبا غضنفری (آرام)
آخرین اشعار ناب فریبا غضنفری (آرام)
|
نام او...
به زانو افکند
بی شک مرا
بازی رنگ بوم نقاشی
به بوسه غرق می سازم
دو دست هر هنرمندی
مرا تعظیم الزام است
برای صاحب
اندیشه و دانش
در این دنیا
تو گویی
هر کسی
باشد،
خدایی،
برای خلق دنیایی
جهانی که
درون سینه ی خود
بهر هر روحی
بسازد قایقی
چونان که
در دریای دنیایی
بود یکتا خداوندی
که هر یک خالقند
از بهر مخلوقی
سراسر قابل تمجید
کنون بر عرصه ی دنیا
سوار چرخه ای بر دور افلاک
نگاه و فکر و هوشم
گیج می چرخند
حواسم با تکانی
سوی دیگر
پیچ پیچان
به روی سبزفامی
نرم و اندک خیس
می غلطد
هزاران سبزه ی یکدست
با رنگی نشاط آور
به سان کوک های سست پیراهن
که با دستان خیاطی
به جبر قیچی بی رحم
جدا گشته چنان پیوند
که در بین زمین و آسمان
گردیده اند حیران
به روی خاک
رد انداخته
تا با گل و ریحان
دل خاکی
به قلب نیلگون خانه خورشید
بدوزند محکم و مانا
حواسم
عقل را
با هاون چشمم
چنان کوبید
که خود از خستگی
بیهوش و شیدا شد
کنون درمانده ام
دیگر،
نمی دانم
چه نامم نام سازنده
عروسی که ز هر بندش
بریزد
یک نه بلکه
یک جهانی را
هنرهای برازنده
اگر ما هم خدا باشیم
برای تک هنرمندی
چه باید خواند نام او
که حتی لغزش جوهر
ز دستانش
بسازد خال زیبایی
به روی سرخی یاقوتی
پرهای پروانه
چه باید خواند نامش را
هنرهایش فزون و
تک به تک بی تا
حقیر و کوچک است
حتی خدایی از برای او
که
باید واژه ای یابیم
دراندازه و حق و مقام او
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.