شنبه ۲۹ دی
|
دفاتر شعر فریبا غضنفری (آرام)
آخرین اشعار ناب فریبا غضنفری (آرام)
|
همچون جاده های پیچ در پیچ و پرطراوت شمال می نمود
خیابان های دودی شهری که با تو قدم می زدم
ساعتها پیاده می رفتیم
زبری آسفالتهای ناهموار را حس نمی کردیم
گویی فرشتگان ٬ پی در پی
به زیر قدمهایمان بال می گستردند
چه از ته دل می خندیدی و مرا به خنده وامی داشتی
همان گاه که با عشق در شیرینی رویای با تو بودن غرق بودم
لحظه ای که دستهای یکدیگر را
در دست خدا می سپردیم
پر بغض و غم بار بود
تلخ و دردناک ٬ پر از حسرت
آه....
از رویا ناممکن تر می نمود
لحظه ای که بتوان
نگاه از نگاه دزدید و
در آینه چشمان هم گم شد...
داغ شدن لبهایمان
و بوسه ای که زمان را در خود دار بزند
چه ساده و بی پیرایه
واژه به واژه
محبت
به قلب های پر تلاطممان
هدیه می کردیم
نه خبری از رستوران ژاپنی بود نه مکانی خاص و کلاسیک
لذت می بردیم با هیچ
در سادگی
یادش بخیر ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.