سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        بيمار تو

        شعری از

        سلیمی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ ۱۴:۱۸ شماره ثبت ۳۹۰۸۸
          بازدید : ۲۷۶   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سلیمی

        گر به بالين من آيى به شبى يا سحرى
        دردهايم بزدايى دل و جانم ببرى
        گر به بالين من آيى به شبى يا سحرى
        دردهايم بزدايى دل و جانم ببرى
        اى تو موضوع تمام غزل و مثنوى ام
        پا بِنِه در غزلم بار به شعرم شررى
        چه شود تا بدمى روح در اين بذر دلم
        تا به أنفاس مسيحائى ات آرد ثمرى
        ره نما تا شود اين دل به مسير يمِ تو
        تا شود حاصلِ درياى تو او را دُررى
        خود نشانم بده اى شاه ره منزل خويش
        تا نمايد دل من سمت شما هم سفرى
        گر عنايت كنى اى دوست بر اين سائل خود
        از غم و غصه و اندوه نَمانَد اثرى
        وآنگهى مرغِ دلم رو به شما پر بكشد
        سائلت توبه كند او شود عبدِ دگرى
        روسياهم شه من سائل هر خانه شدم
        غافل از خود شدم و حالِ دلم خيره سرى
        از خودم خسته و امّيد تفضل دارم
        شهريارا بنما كوىِ دلم يك گذرى
        خوبم ار بد صنما متصِّفِ نام توام
        عيب باشد بسپارى تو مرا بر دگرى 
        گر بپرسى كه چه آورده ام اى كانِ كَرَم 
        فاش گويم دل بشكسته و يك چشمِ ترى
        سليمى
        ساعت ٢٢/٢٠ شب جمعه مورخ ١٤ ام خرداد ماه ١٣٩٤
         
         
        اى تو موضوع تمام غزل و مثنوى ام
        پا بِنِه در غزلم بار به شعرم شررى
        چه شود تا بدمى روح در اين بذر دلم
        تا به أنفاس مسيحائى ات آرد ثمرى
        ره نما تا شود اين دل به مسير يمِ تو
        تا شود حاصلِ درياى تو او را دُررى
        خود نشانم بده اى شاه ره منزل خويش
        تا نمايد دل من سمت شما هم سفرى
        گر عنايت كنى اى دوست بر اين سائل خود
        از غم و غصه و اندوه نَمانَد اثرى
        وآنگهى مرغِ دلم رو به شما پر بكشد
        سائلت توبه كند او شود عبدِ دگرى
        روسياهم شه من سائل هر خانه شدم
        غافل از خود شدم و حالِ دلم خيره سرى
        از خودم خسته و امّيد تفضل دارم
        شهريارا بنما كوىِ دلم يك گذرى
        خوبم ار بد صنما متصِّفِ نام توام
        عيب باشد بسپارى تو مرا بر دگرى 
        گر بپرسى كه چه آورده ام اى كانِ كَرَم 
        فاش گويم دل بشكسته و يك چشمِ ترى
        سليمى
        ساعت ٢٢/٢٠ شب جمعه مورخ ١٤ ام خرداد ماه ١٣٩٤
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3