به عشق حرم امام رضا ع
دل من هزار دردش، حَرَمت هزار درمان
سرِ من تو را چه قابل، بكنم فدا سر و جان
دل و نفْس گشته ياغي ، بنما تو راهِ قربش
كه به نامِ هشت و چارم ، بشود تمام سامان
متحيرم تو آقا ز چه رو به من رئوفى؟
به منى كه گشته در دام و شكار نفس و شيطان
به تمام سال و ماهم ، همه دم خمار غفلت
منم از گناه لبريز، كَرَمم ز سمتِ خوبان
چو شود گناه افزون ، بنمايى ام تو مجنون
كه به عشق يك زيارت، برسانى ام خراسان
چه حرم ؟ بهشت رضوان همه دم به حسرت او
همه دم به لب تمنا كه شود حريمِ سلطان
چه حرم؟ همه ملائك به طواف كعبهء او
همه در صفش ببيني ، كه شوند بر تو مهمان
چه حرم؟ كه او شفاى همه دردهاى عالم
به كنار درب فولاد و جميعِ دردمندان
چه حرم؟ همان بهشتى كه خداش وعده فرمود
كه اگر شوى تو مَحْرَم ، بنمايى اش خود إذعان
شده اى تو شهره آقا ، كه كنى ضمانت ما
كه به نامِ عمه جانت، من و اين دو ديده گريان
به روايت است دادى، صله اي به دِعْبِلِ خود
تو به اين غلامِ شاعر، به كَرَم نمائي احسان
سليمى
ساعت ٢١ مورخه ٢٦ ام اسفند ١٣٩٣ مسير مشهد