یک و دو دنگ ودنگ
ثبت می شود:
تنگنا دمیده هایِ وقفیِ شش هایِ مچاله یِ خوشبختی ام،
با رونوشتی ازهمه یِ موجودیتِ پوشالی ام
به پیوستِ همه یِ زخمهایِ خوشحالِ دهان گشوده
یک به یک ...
امروز ازشانه خورشید بالا نمی روم
لبریزِ صبح هایِ تاریکِ پرازشادی ام!
حکم هایِ شب زده تان
ضربه هایِ شلاقِ حدمی شود
بر تن زندگی ام
یک به یک ...
شنیدن
شایدکمترینِ،جزایِ بشریست
وگوشهایِ همیشه نامنتظر
همیشه کر است !
گفتید که حسهایِ بی قانونم
حتماً آسیب می زند
ابعادِصمیمیِ کتاب تان را !
وصدورهزاران تبصره
در رفعِ من
در دفعِ زن ،چه خوب!
یک به یک ...
دربازیِ این روزها
غرامتیست زن زاده شدن!
ازجنگ هایِ تن به تن
بطرها وبطرها
بر سطر ها و سطرها
یک به یک
کاغذهایِ بی قلبی یِ این قانون
درمصونیتِ دست هایِ بی گناهِ من
آخِر
شمردنِ ضربه هایِ خط کش شد
بر دست های مادرانه ام
یک به یک
دست هایِ بٌرنخورده وآس هایِ بی دلیل
که حقِ توست!
پیس وپاس وباختِ مسجل برایِ من
یک به یک
دست به هم می کوبم
فمنیست عروسک کوکیِ جدیدِ توست
باربی راه می رود
باربی حرف می زند
باربی دست می زند
بازیِ برابریِ من وتو!
یک به یک
هورا به افتخاریک و دو دنگ ودنگ!