پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
آخرین اشعار ناب رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
|
دست دلم تنگ است
ازخساستِ چشمانم!
دردغریبی ست...
نم پس نمی دهند!
صبح
پرنده ای باعصایِ تکیده ای ست
وشب
موشی چروکیده وزشت ...
پلاسیدن هایِ مکررِاثیری
مرگ با بویِ گندی ، بنام زندگی ست
جزاین چه می توان بود؟!
ناگزیراز رفتن!
وگاهی
کشیده شدنِ برخاک...
زندگی
شکنجه ایی ست که با تو متولد می شود
وبا تو می میرد ...
***************************
روز به ره داده نگاهی دلبرانه
بازجوید امیدش را به خانه
کنارِباغچه ،حُسن نیلوفرهمین است
که می پیچد به پایش شانه به شانه
دو دستِ راهی اش را
نگاهِ شادی اش را
به گرم آغوشِ بازِ مهربانش
به طعمِ شیرینِ گیلاسِ لبانش
به نوشانوش بادش،همین است
زندگی در دم چشیدن
دست ازدستِ غم کشیدن
لحظه را درآنِ خود
یک دم سپردن
آری زندگی ...
زندگی همین است!
|
|