چند بار مگر دنيا آمديم ...
كه اين همه ميميرم ....
انگار همين فردا بود .سوز سرما تا ته مانده هاي گور كهنه
اي را در مينورديد ...
هيچ كجا امن نبود ...زمين در هم آميخته بود ..و كوهها مدام
زير پايم زمين ميخوردند...
تازه فهميدم چقدر حقير بوديم ...اما كمي دير بود.... ديگر
زبان كسي خار نداشت ....
بوي تعفن شهوت پرستان پاك نهاد كلافه كرده بود كركسان
خياباني را ....
ديگر سگي پارس نميكرد كه گرگ در دخمه ترسان خويش
زوزه به دادم برسيد سر ميداد.
داد زدم سهراب قايقت را نگه دار من از اين همه مرگ كه در
كوچه هاي كلاسيك شهر سپيد مينوازد ميترسم ..
سهراب رفته بود حتي فروغ كه بي خيال داشت با جزاميان
وفادارش الكلنگ بازي ميكرد ...چقدر نميترسيد اين فروغ ...
هيچ كس مرد نبود هيچ كس زن نبود ..
جز سايه اي از اوهام اندكي انديشه در سراپرده ذهن..
تيك تاك دندانهاي خورشيد كه از سرما بهم ميخوردند تنها
منظره آشناي شهر بود ...
كسي به زندگي نمي انديشيد ...هيچ كس در نوبت نان نبود.....
عده اي شاعر كه سراسيمه به شعرهايشان آويزان بودند...
و نيوتون را كه از درخت سيبي دار زده بودند ...
انگار ادمها داشتند از درون من عبور ميكردند مثل يك سايه
اي در اوهام خماري يك متعاد ولي من كه آليس نبودم ..
من حتي خواب نبودم ..
من به تنهايي خود معتادم بودم .....
من روي مرده ها راه ميرفتم ..
همه يكي بود. يكي همه. تازه خدا هي دورتر ميشد ...
تنها مترسك بود كه داشت به همه ميخنديد ...
تا چشم كار ميكرد كلاغ بود ...
ادمها شكم نداشتند ...وحشتناك بود ...
هي گردباد بود كه دفترهاي شعر م را كله پا ميكرد ..
براي اولين بار داشتم از خدا ميترسيدم ...
همه چيز سايه اي بود از هيچ ..
تنها چيزي كه ازش نترسيدم برق دو چشم سياهي بود كه
پشت ديواري از شعر گم شد ..ديگر نديدمش ...
مادران پريشان داشتند گوشت دلبندانشان را ميجويدند ....
كسي عاشق نبود درست مثل امروز ....
مثل كابوسي بوديم در رويايي كه خداوند مي ديد ....
نه از سيب خبري بود نه از وسوسه ... حتي درخت هم نبود ...
واقعيت ترسناكيست نبودن...
تعبير بدي داشت زندگي...... چقدر زود دير شد ....
چشمانم را ماليدم ...صدايي از دور جاري ميشد صدايي
آشنا ...اون صدا من بودم
در شكل پيرمردي كه هي داد ميزد فرار كنيد قيامت شده
بلاخره تمام شد محشره ....
قيامت شده ....قيامتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
آژانس مسافرتي تابوت پيما .به مديريت مسيحا تمام
قسط دربست
به علت نزديكي سونامي قيامت قبلا رزرو فرماييد .
مسافرين محترم لطفا قبل از سوار شدن فرمهاي زير را پر
كنيد ...طبق نمونه
نام : انسان نام خانوادگي : خاكزاده نام پدر : آدم نام مادر حوا محل سكونت: كره خاكي
كشور هستي جنب درياي سرخ نرسيده به زهره
توجه فرماييد آوردن هر گونه بار غير مجاز از قبيل:
حق يتيم ..بيت المال ....خيانت ....بد عهدي .....مال حرام
...حسادت ... خيانت .... ريا .....ظلم به ضعيف ممنوع ميباشد .
مسافريت عزيز اين سفر برگشتي ندارد پس لطفا با دقت آذوقه و بار مجاز با خود براي طول سفر برداريد:
بار مجاز: صداقت ..سخاوت ..وفاداري ..ايمان ... خوش
خلقي ...بخشش ...عبادت ....
مدارك مورد نياز جهت راحيتي سفر..
نماز اول وقت ..... پرهيزكاري ....روزه بي ريا ...قرآن ...
مسافرين محترم در صورت نياز به اطلاعات بيشتر به سايت
.... بقره ..انسان ....التوبه .....حمد .....مراجعه نماييد ..
لطفا قبل از حركت تكليف ...مال و دارايي .....خانه ...ماشين
....و همه دلبستگي هاي ديگر را مشخص كنيد ..
ظرفيت تا پنجشنبه بعد تكميل است ....
توجه : اعضا سايت ناب از تخفيف ويژهاي برخوردارند . براي ثبت نام
به دفتر هواپيمايي مسيحا مراجعه نماييد ...
در هنگام ثبت نام 1- كارت ملي ..2- شناسنامه باطل شده
..3- پارچه سفيد (ترجيحا دو متر 9 )
با آرزوي سفري بي تروريست و انفجار و چنگال انتحاري نكير
و منكر
مسافرين محترم لطفا موقع ورود رمز كاربري خود را وارد
فرماييد تا در هواپيما باز شود... رمز - لا اله الا الله
مسافرين عزيز در پاكت بغل دستتان مايع سدري كافور
وجود دارد در موقع به هم خوردن حالتون استفاده نماييد.
تذكر... در اين سفر مترجم لازم نيست ....حق انتخاب نداريد
....اعتراض موقوف .... تا ثبت پرونده منتظر باشيد تا دانلود
شويد
...درها بسته چرخها باز حركت انا لا لله انا اليه راجعون .................
من به قيامتم رسيدم مرا حلال كنيد دوستان پيش كش دلتان يادگاري از مسيحا ....به درود