« پاندورا »
بر اسلوبِ المپ
شوربادِ پریده از طبله ی دریا
لَترمَه کرد هست و نیستش را
عاصی و مصلوب !
با عِطرِ تنِ تو
" پریشنده پاییز ، پاندورا ! ... "
***
ـــ آبسالان فصلِ رویشِ فلس هاست ...
برایِ یگانه شّرِ زمین نریخته ات
تورا سپاس بانو !
که ما متوّهمان
میانِ بیم و امید
همچنان به لنگرانِ نگاهت میخکوبیم
و به گنجِ منکوبِ خدایانت
کوفته و گرفتار ...
***
محضِ خاطرِ پری
پوست انداخته ایم وُ
لُخت
عریانی مان را می خندیم
وهمه وقت بادِ پولکریز
همه جا یکریز
خبر از پاییز !
خبر از پاییز ...
------------------------------------------------------------------
پاندورا : «بنا به اساطیر یونان در آغاز تنها یک
جنس وجود داشت که آن مرد بود، وقتی که «پرومتئوس» (پرومته)
آتش را از نزد خدایان المپ ربود و برای انسان که همان مردان باشند آورد مورد غضب
زئوس قرار گرفت و زئوس با این کار پرومته خشمگین شد و در صدد تنبیه و آزار مردان (انسان)
بر آمد و پرومته را در کوههای قفقاز به زنجیر کشید،
عقابی را گماشت تا هر روز جگرش را از سینه بیرون کند و سپس یزدان المپ، زن را
آفریدند و در آفرینش زن همگی ایزدان سهم گرفتند، به همین دلیل این موجود جدید را
«پاندورا» یعنی هدیه همگانی نام نهادند. آتنا جامه زربفت به تن پاندورا (زن)
پوشاند و «آفرودیته» دلبری را به او آموختند و نخستین زن عالم را به اپی متئوس
برادر پرومته تقدیم کردند. او که مجذوب جمال پاندورا شده بود، بر خلاف توصیه برادرش پرمتئوس، این هدیه را پذیرفت و با پاندورا ازدواج کرد. پرومتئوس تمام رنج
و مصایب را در صندوقچه فقل کرده بود تا انسان (مردان) در زندگی رنج نبیند ولی
پاندورا قفل صندوقچه را گشود و تمام مصایب دوباره در جهان پیاده شدند.
تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد.»
اسلوب : شیوه ، روش
المپ : نام چند کوه در یونان قدیم و بنا به روایات افسانه ای این کوه اقامتگاه خدایان بوده است .
طبله : صندوقچه کوچک ، بویدان ، جعبه نگهداری عطر و مشک
لترمه کردن : آغشتن ، آلودن
عاصی : گناهکار ، نافرمان ، سرکش
مصلوب : به صلیب کشیده شده ، به دار آویخته
پریشنده : پریشان کننده
آبسالان : بهاران ، فصل کار
فلس : پولک های روی پوست ماهی
متوهم : اندیشناک ، ترسیده ، خیالاتی
منکوب : رنج رسیده ، نکبتی