چهارشنبه ۵ دی
سبكباران ساحل ها/شعر سبكباران ساحل ها كه تقديم به به: ايثارگران هشت سال دفاع مقدس. شعری از وحیدی ( شيرازی)
از دفتر سرخينه ها نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ تير ۱۳۹۰ ۰۵:۳۴ شماره ثبت ۳۸۵۷
بازدید : ۸۰۹ | نظرات : ۴۲
|
دفاتر شعر وحیدی ( شيرازی)
آخرین اشعار ناب وحیدی ( شيرازی)
|
تقديم به تمامي ايثارگران هشت سال دفاع مقدس جانانه.. و با الهام و بنوعي استقبال از دو بيت از لسان الغيب حافظ. ((شب تاريك و
بيم موج و گردابي چنين حايل ـ كجــا داننــد حـال ما سبكبــاران ساحــل
هـا)) «جهت درج در صفحه ي خلاصه ي شعر» تقديم به تمامي ايثارگران هشت سال دفاع مقدس جانانه. شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حايل كجـا داننـد حـال مـا سبكبـاران ساحـل هـا ((سبكباران ساحـل ها)) سبكباران ساحل ها كوله ها پـر بر بسته حمايل ها سرخ گون چهر! سبزينه گام ها ! رها گشته ... آهسته... آرام تن... در ترك ساحـل هائي چنين حايل، جمله؛ مرد مرد، مردستان ها ـــــ به هيبتي عظيم در نهيب به لهيب طوفان ها ... سبكباران ساحـل ها به نام راهيان و راحل ها ــــــ فاني از خود. بي بود!... بودن!... من!.. فنا گشته... هيچ هيچ... پروانه وش... پرها نورها به نور مشتاق ها بي باك به دالان آتش بي افگار از لهيب ها بي طشت زرين: از هر پست خرست، از شمار كاووس ها. ــــــ و در دشت تفتيده ي سرخين و در معبر هاي آدم خوارها داننـد ديدگان شان، دگر كجاست بيم... موج كجاست در عبور از حايل ها... سبكباران ساحل ها ــــــ مي دهند همه تن ها به درياهاي طوفاني با همه جان هاي مايل ها ... سبكباران ساحل هاا ــــ در نواي سهمگين غرش ها و در زمين سرخينن، سرخينه ها و بر فرازنيلگون... بس سرخينه، شب آتش ها و در نفس.. فضاي شيميائي سينه ها و بر كوفته از مشت ها در: اشك ها رشك ها... و در سمت ندا (يا ايهتا النفس المطمئنه ارجعي... غروب مكرر در تكرار ها و طلوع مكرر ستاره ها!!! آتشپاره ها ستاره... ستاره... ستاره... ستــــــــــــــاره هــا... و آسمان نيلي مي شود.... ايـــن جـا در آن بالاي بالاها ــــــ و درآن وراي زمين و در سمت ممات شرمناكي خورشيد... از غروب در اين سمت حيات!!! و غرق پيشاني ها در عرق فيل صندوق گوشتين ها نواده هاي داروين و نيوتون و دكارت ها... مغز كوچك ها از شور نمكي افراط ها و شرم عرق... شور دل ها سرفكنده... خشمناكها... گريبان پاره ها زنگيدشان، قفل ها... زنگ ها بوق ها... و از رطوبت شور چنين عرق! پوسيد تكاثر هاي انبان ها اتراف ها... ـــــ وزين طرف... و در اين سمت حيات و در كرنش فرود و رقص رقصنده ها دانه هاي تفتيده بسوي زمين داغ باغ ها و رويش نهايتي ز لاله هاي سرخ... در آنطرف!!! داغ مي شوند... آه مي شوند... زار مي شوند... ...خوار مي شوند... وحيـــدي شيـرازي: 1390/04/12- تهران
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.