آمده او از دیار دور
یک قفس با دو کبوتر می کشد بر دوش
جاده سنتو چه وحشتناک
همچو ماری پیچ در پیج و پر از زیگزاگ
کفتران در اضطراب و سخت در تشویش
زیر پایش آسفالت و سنگ و کولوخ و خس و خاشاک
بر سرش بارد تگرگ و باد برف وحشی کولاک
کفشهایش کو؟
خون شده از کف پایش جاری
مانده پا آبله از راه دراز
یک سمند با سرعت بسیار
آب برف جاده را بر چهره اش پاشید
او به دستمالی زدود آن برف
زیر لب او را دعا می کرد
چهره اش باز و شکوفا شد
برق چشمانش نشان از شادی بی حد و حصرش داشت
تابلویی بر منظر چشمش نمایان
خوشامد بر تمام زائران
اینجا چناران
بر چناری از چناران چناران تکیه داد و گفت
تا حرم راهی نمانده
تا حرم راهی نمانده
یک نفس اینجا نمایم چاق
گلبهار و گلمگان و پیچ ساغروان
آنگه سپس مشهد
یاعلی موسی الرضا(ع)
فردا به خدمت می رسم آقا
با سلام و با ارادت
از برادر از پدر از مادر پیرم
هدیه ای کوچک برایت تحفه آوردم
دو کبوتر از کبوتر خانه ام
آنجا کنم آزاد
تا بدور گنبدت
چرخی زنند
چرخی زنند چون باد