پنجشنبه ۱ آذر
|
آخرین اشعار ناب محمد رضا لطفی
|
حدیث ِ عشق بالا می برد ما را !
نمی دانم چرا حافظ چنین گفته است :
که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکل ها؟
ولی من معتقد هستم
که هر مشکل به دستِ عشق
آری می شود آسان!
حدیث ِ عاشقی این است.
حدیث ِ عشق را از من شنو باری
تو را تا ماورا
بالاتر از اندیشه های ِ این زمینی ها
تو را تا اوج تا معراج
تو را تا کهکشان ها می برد بالا !
تو را از فرش
تو را تا عرش
تو را برکت فراوان می دهد این عشق!
تو را بال و پر ِ پرواز خواهد داد.
صدایِ گرم
برایِ خواندن ِ آواز خواهد داد.
به تو بال ِ پریدن می دهد این عشق
به تو درس ِ شهامت را؛
وآتش می زند
کبر و حسادت را.
شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل؟
به ساحل می شود تبـدیل؛
و حسرت می خورند این حال ِ ما را
جملگی دیوانه و عاقل.
بلی من عاجزم از وصفِ اعجاز ِ خداوندانِ عاشق پیشه و شیدا!
برای من حقیقت می شود پیدا...
و تنها از زبان ِ عشق می نوشم.
ردای ِ عشق می پوشم .
برای عشق می جوشم .
و هرگز نیستم در قید خودکامی و بدنامی ...
و باکی نیست از بر پایی این گونه محفل ها !
تصور می کنید این عشق مُنحل می کند ما را ؟
که در هستی ببین حل می کند ما را !
تصور می کنی این عشق
مَعْطل می کند ما را ؟
تو را از خشم و نفرت می کند خالی
که دیگر دل نمی بندی
به این دنیای پوشالی.
و عاشق پیشگی یعنی:
پذیرای ِ وجود ِ خویش می گردی.
برای خویشتن هم بیش می گردی
و فارغ می شوی از رنج ِ دیروز وغم ِ فردا و آینده...
و چون دیوانه ها بیگانه با هم قوم و هم با خویش می گردی .
بلی اعجاز ِ عشق ِ آتشین این است:
تورا با خود هماهنگ می کند این عشق
تو را آری خوش آهنگ می کند این عشق.
قبیله یک نفر یعنی ، همین معنی!
و عاشق پیشگی یعنی سپردن خویش را در عالم ِ هستی
دقیقن عین ِ سر مستی !
و عاشق پیشگی یعنی:
عبور از مرز ِ ساعت ها
رهایی از شکایت ها
حریم زشت عادت ها
و یعنی نمره یِ صفری به خود دادن !
تفاوت نیست دیگر هیچ بین ِ لاله و لادن !
و عاشق پیشگی یعنی:
تو باید حل شوی در عالم هستی
شوی تو آشنا با عالم ِ مستی...
شوی تو آشنا با عالم مستی!!!
محمدرضالطفي
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.