سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      غزل مثنوی

      شعری از

      جابر ترمک

      از دفتر اقیانوس دلتنگی نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۰ ۰۲:۲۳ شماره ثبت ۳۸۳۲
        بازدید : ۱۱۶۲   |    نظرات : ۳۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر جابر ترمک

      در آسمان لبت شور میزند دل من
      عروس حادثه را تور می زند دل من
      صدای هلهله  از سمت کوه میشنوم
      که در سکوت تو ناجور می زند دل من
      دوباره ایل نگاهت شکسته حلقه کوچ
      گره به یورد لبت کور می زند دل من
      ببار مزرعه را در مسیر هر قشلاق
      شبیه صاعقه سنتور می زند دل من
      کبوترانه تر ین امتیاز من این است
      که بعد کوچ تو هاشور می زند دل من
      تو از قبیله کوهی و صخره اندامت
      بلور گونه ایلت نشسته در دامت
      بکش به صورت ماهت کلاغیت با شعر
      بگیر آینه در کوچه باغی ات باشعر
      هنوز رد تو در دست ایل من شعر است
      تمام جاده ی بن بست ایل من شعر است
      به مادیان سفیدت اراده را بچکان
      به نبض حادثه احوال جاده را بچکان
      هنوز مانده رگ سرخ آرمانی ایل
      شکوه و غیرت و رگ های آسمانی ایل
      برای حرمت ایلت اراده کن در خویش
      عروس حادثه را رام جاده کن در خویش
      حماسه های بیابان اراده می طلبد
      و مادیان سفیدی که جاده می طلبد
      برای حرمت خونی که مانده در رگ توست
      سمند دشت و بیابان همیشه در تگ توست
      دوباره در ته آئینه ماشه را بچکان
      غبار از دل آئینه خودت بتکان
      سیاه چادر ایل تو بی ستون مانده است
      بمان که کاکل اسب تو غرق خون مانده است
      بیا که کوه ترا عاشقانه می طلبد
      سیاه چادر ایلت ترانه می طلبد
      زمام کوچ غزل در کمند قشلاقست
      عروس ایل غزل پایبند قشلاقست
      بیا و شعر بخوان در رگ اصیل خودت
      پر از ترانه بکن آرمان ایل خودت
       سیاه چادر ایلت نشانه ی درد است
      درانتظار جنبش رگهای غیرت مرداست
      برای آمدنت پشت کوه خواهم ماند
      در انتظار تو تا قبض روح خواهم ماند

       
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0