سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        وقت رفتن

        شعری از

        منصور دادمند

        از دفتر سپیدار نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۳۴ شماره ثبت ۳۷۸۲۴
          بازدید : ۴۹۷   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور دادمند

        ای  خدا
        تا کی روز و شب ناله زنم
        در خانه تنها ئی ام
        ترا فریاد کنم
        به عشقت زمین و آسمان رابا اشک خونم  به آتش کشم
        فرشتگان را کنم گریان و مات
        به بخشش  و مناجاتی که میدرد  سنگ صبورترا
        تا تو خندی بر من به جان
        تاکنی قلبم بیرون ز جان
        .............
        می چکد اشکی از خدا بر سینه ام
        به مرهمی بر غربت دیرینه ام
        تا کنم یاد میگذرد زمان
        می رسد وقت پایان
        سوختن و درد کشیدن و ناله زدند
        می رسد وقت وصال
        وقت اوج به افلاک
        وقت رفتن
        وقت دل کندن از این زمین پرجفا
        وقت پایین آمدن مترسکم از دار
        وقت خوابیدنش در آغوش خاک
        دستهایم هست خشک و لرزان
        شاید این هست آخرین شعرم از اشعار
        وقت آخرین فریاد
        ای خدا تو هستی برتر وبهتر
         از هر چیز به من به جان
        .................
        کاش ای خدا
        به عزت و جلالت
        به اسماءوالایت
        میشدم نابینا
        تانبینم این جهل و ریا بر زمین خدا
        این تزویر پر نیرنگ و جفا
        میدرد قلب انسان
        می کندش قلبش نازیبا
        کاش ای خدا مرده بودم
        تا نسوزم بربچه گان غرقه خون
        میسوزند به جفا
        وای از این زندگی پر جفا
        مردمان می فروشند دوبهشت
        به یک دینار
        می وزد بر ناله ام بوی سرور بهشت
        منکه داده ام دوبهشت به یک ذکر خداخدا؟
        تا شوم عاشق خدا
        کی شود این گنجشک قلبم
         از پرسه زدندن در کویر خسته شود
        بالش بسته شود
        طعمه لاشخور گرسنه شود
        می آید صدای پایی به شکستن
        نوزادی به گریستن
        بدنی غرقه  به خون بر زمین بیجان افتادن
        با یک نگاه پایان
        باتبسمی به شیرینی و حلاوت عسل
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0