" زیربندی های ضعیف "
وقتی مسافرها
برای ماشیــنِ "پراید"
سر و دست می شکننــد
پرفسـور هم که باشی
تا معـدلِ جامعه
باید نــزول کنی
خدا می داند
چه پست هایی
به من پیشنهاد شده است !
۲۴ / ۴/ ۹۲
"در عاشق شدن نکته های ظریف است!!! "
و تنها به چشم ِ تو باید نظـر دوخت
و از چشم ِ تو عشق را نیز آموخت
تو بودی به من عشـق را یاد دادی
به من که نـدارم عـزیـزم سـوادی
تو گفتــی فقـط چشم و اَبـرو نباشــد
که رازش فقـط پیـچـش ِ مـو نباشــد
در عاشـق شدن نکته های ظریف است
کجا بحث این حرف ها یا حریف است؟!
در عاشـق شـدن آبـرو قیـمتـی نیست
که عاشـق به دنبال ِ یک لعـبتـی نیست
...............
و از عشق گفتن به این راحتی نیست
۲۲/ ۸/ ۹۱
دوشنبه ۲۹ آبان۱۳۹۱
"همواره همراه خودم هستم"
تعجب می کنم وقتی که من همـواره همـراه ِ خودم هستم،
چرا در زندگی باید به فکر ِ سوژه ای غیر از خودم باشم؟
من اصلن با غـزل، با مثنـوی یا هرچه قالـب هست در دنیا
نـدارم هیـچ کاری؛ پس چرا باید به فکـر ِ بیـش و کـم باشم؟
"خوش آید هرچه پیش آید"- به من ربطی ندارد- چون همان خوبست
که او تکلیـف ِ مـن را کـرده روشـن، اینــکه یک صـاحب قلـم باشم
خدا با دست ِ خود تقــدیر ِ من را زد رقم آری! چه عالی شد!
و تســلیـمـم؛ فقـط بـایـد در ایـن تصمـیـم ِ او ثـابـت قـدم باشم
نبستــم دل به غیر از او که باشد جانشـین ِ هرچـه می خواهم
بُــریـدم از همـــه، آخـر چـرا با فــردِ دیگــر هـم قسـم باشم؟
دوشنبه ۳۰ مرداد۱۳۹۱