دوشنبه ۳ دی
ترس شعری از نیلوفر مرداب
از دفتر دلتنگی نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۶:۲۵ شماره ثبت ۳۶۹۶۸
بازدید : ۵۰۹ | نظرات : ۵۳
|
آخرین اشعار ناب نیلوفر مرداب
|
"ترس"
من میترسم
از خودم
تو
او
همه
میترسم!
قوی هستم
اما از قدرت میترسم
من از نیستی
از پوچی
از این دنیای نومیدی
از این فردای مبهم
میترسم!
قدرت فکرکردن دارم
اما از این هم میترسم
من از جلاد و قاتل ها
از این دشمن
از این ظلم و ستمگرها
میترسم!
جنگیدن بلدم
اما از خون میترسم
من حتی از تو میترسم
تویی که دوست اسمت هست
من از این دوستی ها
از این مهر و محبت ها
من از عشق هم
میترسم!
من خود شیرینم وُ لیلی
اما فرهاد و مجنون ها رو میترسم
من از حرفهای نجواگون
از این نگاه معنی دار
میترسم!
من از پاکی
از این تطهیر بودنها
میترسم!
من از شاکی,شکایت ها
از این حکم و قضاوت ها
میترسم!
من از مظلومیت
از فقر
من از چشم یتیمانه
من از آه های سینه سوز
من از غم های مادرها
از اشکهای روی گونه
از مرد هایی که این روزا
کمرخم کرده زیر فقر
میترسم!
من از بارون از طوفان
و بیشتر از همه از سیل
میترسم!
من از سقف ترک دار وُ
از این دیوارهای سست
میترسم!
من از پای برهنه وُ
لباس وصله دار یه غریبه وُ
صورت سرخ سیلی خورده ی یک زن
میترسم!
من از عدل خدا هم میترسم
من, میتونم نترسم
اما از نترسیدن هم میترسم
من از این ترس میترسم!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.