سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      ترس

      شعری از

      نیلوفر مرداب

      از دفتر دلتنگی نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۶:۲۵ شماره ثبت ۳۶۹۶۸
        بازدید : ۴۷۲   |    نظرات : ۵۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر نیلوفر مرداب

      "ترس"
      من میترسم
      از خودم
      تو
      او
      همه
      میترسم!
      قوی هستم
      اما از قدرت میترسم
      من از نیستی
      از پوچی
      از این دنیای نومیدی
      از این فردای مبهم
       میترسم!
      قدرت فکرکردن دارم
      اما از این هم میترسم
      من از جلاد و قاتل ها
      از این دشمن
      از این ظلم و ستمگرها
       میترسم!
      جنگیدن بلدم
      اما از خون میترسم
      من حتی از تو میترسم
      تویی که دوست اسمت هست
      من از این دوستی ها
      از این مهر و محبت ها
      من از عشق هم
      میترسم!
      من خود شیرینم وُ لیلی
      اما فرهاد و مجنون ها رو میترسم
      من از حرفهای نجواگون
      از این نگاه معنی دار
      میترسم!
      من از پاکی
      از این تطهیر بودنها
      میترسم!
      من از شاکی,شکایت ها
      از این حکم و قضاوت ها
      میترسم!
      من از مظلومیت
      از فقر
      من از چشم یتیمانه
      من از آه های سینه سوز
      من از غم های مادرها
      از اشکهای روی گونه
      از مرد هایی که این روزا
      کمرخم کرده زیر فقر
      میترسم!
      من از بارون از طوفان
      و بیشتر از همه از سیل
       میترسم!
      من از سقف ترک دار وُ
      از این دیوارهای سست
      میترسم!
      من از پای برهنه وُ
      لباس وصله دار یه غریبه وُ
      صورت سرخ سیلی خورده ی یک زن
      میترسم!
      من از عدل خدا هم میترسم
      من, میتونم نترسم
      اما از نترسیدن هم میترسم
      من از این ترس میترسم!
      ۹
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0