يکشنبه ۴ آذر
غزل شعری از جابر ترمک
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ تير ۱۳۹۰ ۱۱:۱۵ شماره ثبت ۳۶۶۰
بازدید : ۱۱۶۲ | نظرات : ۳۰
|
آخرین اشعار ناب جابر ترمک
|
دوستان بسیار ارجمند
اولین وآخرین ترانه من که یادتون هست همین دیروز رویی سایت بود و دیشب ناگهان توسط بدخواهان سایت به همراه تعداد زیادی از اشعار روز چهارشنبه 15/4/90 از روی سایت ناب حذف شدند من به همره یکی از غزل هایم مجددن آن را ارسال می کنم
ترانه ای که در سال 83 سرودم
«خوش بحال گل قالی که همیشه زیر پاته
و ترانه قشنگی که همیشه رو لباته
و ترنم نگاهت توی شعر من غریبه
و بگو که خنده دائم حالت برق چشاته
لب سرخ تو بهاره پر رازقی و مریم
توی دست هرنسیمی مثه موج خنده هاته
دل خون مگر نباید که بباره از لبش خون
و نشون بده به عالم که اسیر گریه هاته
تو شبیه آسمونی توی وسعت نگاهت
چه کبوترای نازی روز و شب توی هواته
رد موی تو گرفتم توی روشنای شعرم
غزلی نوشته ام که مثه شونه تو موهاته
لب آسمون چشمت شاعرانه تر نوشتم
خوش بحال گل قالی که همیشه زیر پاته
و یک غزل جدید :
بی تو ای ماه صفت برق نگاهم خشکید
من همانم که شبی رشته آهم خشکید
دل من ساحل خشکی است که قحطی زده است
مد شدم سمت شما ریشه ماهم خشکید
شاه بودم به سر زلف شما مات شدم
آنقدر مات که انبوه سپاهم خشکید
باز کن پنجره پیرهنت تا خــورشید
حس کند چشمه نورش سر راهم خشکید
تو سفر کرده چشمان صبوری دل من
منتظر مانده و امید پناهم خشکید
حجم هر دفتر من با تو حکایت دارد
باتو شاید دلم از حجم گناهم خشکید
باغبان بی تو غم زاغ و مترسک می خورد
ذهن گنجشک از این بخت سیاهم خشکید
آسمان وعده دریا به نگاهم داده است
آنقدر تا که لب آینه خواهم خشکید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.