سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        حال و احوال روز جمعه

        شعری از

        علی غلامی

        از دفتر سایه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۱۱ شماره ثبت ۳۶۳۶۷
          بازدید : ۵۵۱   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        امروز در یک مشرق آرام
        هم آغوش رایحه یک گل شرقی
        شسته دست در طراوت شبنم بهار
        در طلوع آرام و لالایی رقص گل با بهار
        پاشیده می شود بر آسمان نجوای لالایی های جمعه
        بر هر کودک خواب رفته در آغوش بهار و رنگین کمان

        رد بادهایی که می آیند از سرزمین های دور
        می نشینند در رقص نور و چشمک های خورشید گم در غبار
        می چینم بر سرراه بهار دسته گل های نازک باران
        می نشانم دسته گل های شاد در اشک شبنم های شب
        رد هر پای رفته تا آغوش زمین
        و می پاشم طراوت پاکی آب را در صف هوا
        در شور رقص دست، باد و شاخه هایی روییده در بهار
        تا خیس گردد جای پای روی هر برگ پروانه
        با عطر بوی برگ هایی خیس بر دیدگان بهار
        می نشینند در پیغام شبنم های لغزان از بوی بهار
        افشاندن طراوت روی رد پای شب پره هایی رفته در خواب

        حل می شوم در تمام آرامش شروع تا میانه های جمعه
        با ترانه ای گم شده در همسازی آوازهای باد
        دخترکی برهنه در رقص گیسوانش می خندد
        می پیچد تا ته هر رد از رقص پایش خنده با گیسوانش

        جسدهای زمان را دور می ریزم
        خطی به دور خود می کشم
        با طرح رنگ مرزهایی مقدس در رهایی ها
        می آید نجوای سنگین هر برگ از
        اولین نغمه های سمفونی شب
        در لرز لرزان مضراب لهجه های گنگ از غروب جمعه
        مى نشیند بر طاق روز اولین فریادهای بانگ شب

        سر در نورهای بنفش لنگر انداخته در ساحل غروب
        پا دربغض و زمزمه های حیات در ارغوانی های هر غروب جمعه
        گم نخواهم شد در منتظر ماندن های روز سیاه شنبه
        سایه بر جمعه از همان غروب وقت آمدنش انداخته
        شنبه های بی طعم شاید غروب هر جمعه را
        در تمام کیف شب اسیر دل سپردن تا روز
        برآمدن آفتاب در نام همان یکشنبه کرده باشد

        اما بدو بگویید من شنبه را هم دوست دارم
        سیاهی اولین طلعت آفتاب هفته را هم دوست میدارم
        جمعه را از صبح تا زیبایی غروبش مثل طلعت آفتاب یکشنبه
        پر از نوستالژی رفته های دور جمعه دوست میدارم
        /////////////////////////////////////////////////
        غروب جمعه را همیشه دوست دارم از کودکی هایی که هیچ نمیدانستم تا امروزی که نظریه های مختلف تا رویکردهای مذهبی را نسبت به آن میدانم.........و خیلی ها همیشه از دلتنگی و کسالت ملال آور غروب جمعه میگویند اما من هنوز نمی فهمم آن را...!!؟
        و لذت آن را با کنار گذاشتن جنبه های تقدس و زیبایی های عرفی و مذهبی آن را حتی می توان حس کرد.
        در دنیا معمولا شنبه را روز سخت و کسل کننده زمین ب نام روز سیاه
        و یکشنبه را آغاز هفته و روز برآمدن آفتاب میدانند مثلا در انگلیسی نام آفتاب و روز را ترکیب کرده اند sunday

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3