دوشنبه ۳ دی
من، تو شعری از شادخواست علوی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۴ ۱۶:۲۹ شماره ثبت ۳۵۹۸۰
بازدید : ۷۵۳ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب شادخواست علوی
|
من، جلگه ی پست
جلگه ای انباشته از بوی بهار
دشتی انباشته از نارنج و انار
سرزمینی که پر از
زمزمه ی بارانست
اما، مفتون غروبیست
که چون دیده ی تو
بی مرز و کرانست
و تو
یک کوه بلند
در پس ابرهای کبود
در هیبتی از سختی و شور
غریبی از عرصه ی دور
با دلی آکنده ز مهر
اما، مغرور و نژند
این چه حکمی است
که سالها بر من و تو
بی آنکه بخواهیم
پیوسته روانست
در پنجره ام
چشمانِ ترا می نگرم
که هر روز مرا می بینند
و غباری را
که نشست بر چهره ی من
اندوه عمیقی که همراه منست
و درهایی که گشوده شد
بر سایه ی تیره ی غم
عاقبت چشمان تو، روزی
درهایی که مقرون به دهلیز غمند
با مهر فرو می بندند
سرسرایی که پراست
از پوچی و تنهایی من
میگشایند لنگه هایی
از پنجره ی بسته
و می تابانند بر پیکر من
ارغوانی از جبهه ی نور
وز سرِ شوق
بر چهره ی خسته و مهتابی من
می خندند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.