خدایا خالی از عشقم خراب یک خرابم کن
ببین یخ کردم از خامی بسوزانم ، کبابم کن
به صدها وسوسه این نفس سرگردان صد رنگم
دلم را آهنی کرده ست ،لطفی کن مذابم کن
من آن آب زلالم حیف گِل ، مخلوط با من شد
بیا با وصل خود صافی صفت مثل گلابم کن
ندارد عشق جای عرض اندام از قضای بد
برای صید این ماهی ، به مقدورت ، عقابم کن
اصولا من نبودم ، نیستم ، هرگز نخواهم بود
تو هستی ، بوده ای ، باشی سرابم کن سرابم کن
قیامت تا رسد ، میخواهد آن کافر که باشد خاک
در این دنیا که من خاکم تو آنجا هم ترابم کن
به اجرای مقاماتت سکوت و تک چرا باشم
سکوتم ریز کن با سوز خود تک نه ، دُرابم کن
هزاران لکه دارد صفحه ی نورانی روحم
یُبَدِّل سَیِّئاتی یا مُعافی ناب نابم کن
در این بیداری فاسد ندیدم غیر کاووسی
بخوان لالایی و با آن در این کاووس خوابم کن
فقیر از نور تو بودن برای دل ، عذابی سخت
نه شب را پوشش دل کن نه با این فقر عذابم کن
خریدارم شو ای سلطان که اینان اصل سمسارند
تو نرخ جنس میدانی ، عزیزم باش و آبم کن
اگر در جمع چاکرهای خود می دانیَم عاشق
به لطفی ذرّه پرور در سمائت آفتابم کن