شدم بـــا عاشِقِی همـسر ،غزل دیــگر نخواهم گفت
شـــدم در دانه ای بــرتـر ،غزل دیــگر نخـواهم گفت
اسیــر مـــاه و بر اختــر ،غزل دیـــگر نخواهم گفت
تَغــّـزل گـونه ای دیــــگر،غزل دیــگر نخواهم گفت
صفـــای مــروه و هــاجر،غزل دیگر نخواهم گفت
قسم بر حوض و بر کوثر ،غزل دیگر نخواهم گفت
رَوَم بر طـــور و بــــالاتر،غزل دیـــگر نخواهم گفت
شَوَم حنّــــانه و منبـــر ،غزل دیگر نخواهم گفت
به شیـــدا خانه ی پَرپَر ،غزل دیگر نخواهم گفت
به نــاز و ناله ی اصغر ،غزل دیـگر نخواهم گفت
به درد سینه و بــر دَر ،غزل دیـگر نخواهم گفت
به شمشیر و به فرق سَر ،غزل دیگر نخواهم گفت
چکاوک های بی مادر ،غزل دیگر نخواهم گفت
تمام عاشقان یکسر ،غزل دیـگر نخواهم گفت
بیـاور بـاده در ســاغر ،غزل دیـگر نخواهم گفت
نــگویم جمله ی اَبتـــر ،غزل دیگر نخواهم گفت
از این رویـــای پــر آذر ،غزل دیــگر نخواهم گفت
نوشتــم بـر دل دفتـــر ،غزل دیــگر نخواهم گفت
بـــود صــالح چنین بهتر ،غزل دیـگر نخواهم گفت
به غیر از شکر آن سَرور ،غزل دیگر نخواهم گفت
6/12/93