سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        کُلت

        شعری از

        علی اسماعیلی

        از دفتر درنگ نخست نوع شعر غزل مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۱۴:۳۶ شماره ثبت ۳۴۱۴۲
          بازدید : ۱۱۹۶   |    نظرات : ۹۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اسماعیلی

        بگیر دست مرا و به خواب من برگرد
        مدام توطئه کن لای فکر این شبگرد
        فشار منگنه شو روی مغز بیمارم
        آهای رفته ازین شهر دوستت دارم
        قسم به خونِ قدیمیِ مانده بر کاشی
         که مرگ بر خودم و آدمی که تو باشی
        به بی طرف شدنم با جهان توخالی
        و جنگ با من و اعدام های جنجالی
        به شعر گفتن من در ردیف بی کسی ام
        که لایحه شده ام در مسیر بررسی ام
        پر از تضادم و رنگین کمان بی رنگم
        خشاب آخر یک کلت کهنه در جنگم
        که لال میشوم و می کِشد مرا ماشه
        حلول می کنم اکنون درون یک لاشه
        خیال می کنم از حال من خبر داری
        که توی باغ نگاهم گلوله میکاری
        همیشه نقطه پایان سطری از هیچم
        همیشه قبل رسیدن به جاده می پیچم
        که ترس دارم ازین شهر و ازهمه مردم
        دلیل دوری ما سیب بوده یا گندم؟
        عجیب شکل توام حین پوست اندازی
        که مار میشوم و راضی ام به این بازی
        دوای درد تو در انتحار دیروزست
        که بمب سمی خود را دوباره میسازی
        هجوم می بری از سمت تازه ای برمن
        به قصد اینکه خودت قلعه را براندازی
        به پیش میروی و غافلی ازآن روزی
        که کشته می شوی آخر بدست سربازی
        فرار کن نرسد دست من به دامن تو
        که در مقابل من شک نکن که میبازی
        به شاه و فیل و وزیرت بگو که در فکرت
        به شعر بی کس من چار نعل می تازی!!
        تو طعم ثانیه ها زیر ریتم بارانی
        رسوب حافظه ای تا ابد تو میمانی
        منم که خاطره هایم شبیه بحرانند
        به وسعت گسلی زیر پای تهرانند
        شبیه جن زده ای ، تا همیشه نفرینی
        نمای بسته ی دردم ،تو زشت می بینی
        مسیح پشت صلیبم به طعنه می خندد
        و دست های مرا با طناب می بندد
        به یاد گریه ی من بعد دفن فریادت
        سلامتیِ  تو و پیک خالی از یادت
        تورا به دیدن رویای سایه ها بردم
        منی که راوی این شعر گیج و ابزوردم
        سقوط عمدی من در جزیره ای دلخواه
        صدای گریه مردی درون جعبه سیاه
        خطای خاطره هایت ممیز صفرند
        که مردگان زمین وارثان این شعرند
        نشسته سایه ی شک روی بوم تنهایی
        بپاش رنگ حقیقت بگو نمی آیی...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5