بسمه تعالی
تا بهمن شور آمد فردای تمنا شد
فریاد بلندی در آدینه ی فردا شد
در مهد شقایق تا مصباح شکوه آمد
صد غنچه در این گلشن با لاله شکوفا شد
آمیزه ی خنجر بود با خون دل لاله
شمشیر شکست اما خون آمد و دریا شد
یک فصل وفا کردند آیینه دلان نور
تا پرتویی از خورشید در دایره پیدا شد
این وعده ی بهمن را هنگام ازل دادند
مردی به خروش آمد هنگامه ی ایفا شد
شب با همه تاریکی بگذشت و سحر آمد
فترت شد و در دلها فطرت متجلی شد
بشکست بت شب را یک هیبت ابراهیم (ع)
حق آمد و باطل رفت ، هنگام زهوقا شد
عیدی ابدی باشد این بهمن خونین رنگ
از سرخی خون آمد تا بهمن بیضا شد
از دولت غیب آنگاه یک سوره کلیم آمد
در سینه ی طور نور هم صحبت موسی (ع) شد
با صبح قریب آنک تاریخ گواهی داد
آن روح خدا آمد فرمانده عیسی (ع) شد
در شور و تلاطم باد دریای ِ شعور ناب
بیداری اسلامی در سلسله احیاء شد
تا جامه دران برخاست ، بشکفت گل از غنچه
خونین جگری باید تا شاهد زیبا شد