سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        انقلاب

        شعری از

        احمد یزدانی (کوتوال)

        از دفتر دفتر تهران نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ ۲۳:۳۷ شماره ثبت ۳۳۶۹۶
          بازدید : ۷۳۴   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب احمد یزدانی (کوتوال)

        نام خدا
        هست نامِ خدا سرآغازم
        سر به سردارِ عشق می بازم
        زیرو رو میکند قلم عالم
        نامِ نامیِ اوست آغازم
         
        هدفم شرحِ نهضتِ ایران
        از رهائی و قدرت شیطان
        روزِ آغازِ دولت الله
        وَ فرارِ ستمگرو دیوان
         
        پسرم ،دخترم وَ هموندم
        بنشین روبرویِ من لختی
        تا بگویم برایت از دیروز
        در گذاری به دورۀ سختی
         
        یادِ تو نیست ،یادِ من مانده
        از دویدن و دوریِ مقصد
        صبح تا شام دربدر بودن
        بی نتیجه ،یکی تلاش از صد
         
        اکثریّت به وقتِ شب خسته
        ذهن ها بودو لقمه ای از نان
        ناامیدی ، سیاهیِ مطلق
        بسته پا ،دست ،روح و روان
         
        گفته میشد که هست دروازه
        همه راهی به سویِ آن هستیم
        بسکه دارد تمدّن بسیار
        همه مثلِ هَوویِ آن هستیم
         
        خان و خانزاده ها ، شکم گنده
        توده ها بوده از عوام النّاس
        وعده ها ، وعده پشتِ یکدیگر
        سرِخرمن ، به دستِ یک نسناس
         
        مردمِ بینوا خوش از سگ دو
        حاکمیّت هزار فامیلی
        شده جاری به جوی ها فرهنگ
        نوعِ غربی وَ دیدِ قابیلی
         
        مثلاً کشوری بزرگ بودیم
        وسعتی ماورایِ میلیونی
        بوده نوکر برایِ امریکا
        بندۀ سایۀ همایونی
         
        گهگداری جرقّه ای میزد
        یا گروهی کمربلند میکرد
        بود ساواک حاضر آماده
        همه را بندیِ کمند میکرد
         
        هرزگی بودو میگساری بود
        کارِ هر روزه ی گروهِ خودی
        دستها رو به آسمان هرشب
        خواسته مرگ برایشان ابدی
         
        انگلستان که بود چون روباه
        برد اموال ملّتِ مارا
        داده مارا به دستِ امریکا
        تاکه او هم رسد به نان و نوا
         
        فاصله بینِ دولت و ملّت
        شد به اندازه ی زمین و هوا
        آمد از راه دستِ پرقدرت
        بت شکن بود شخصِ روح الله
         
        کرد تصویب مجلسِ مزدور
        سلبِ قدرت برایِ پیگیری
        کاپتالاسیون بهانه شد تا که
        شود آغاز بحثِ درگیری
         
        عالِمِ با عَمل خمینی بود
        راه و افکارو ریشه دینی بود
        پا به میدان نهاد مستحکم
        آرمان ،نهضتِ حسینی بود
         
        ابتدا با نصیحت او آمد
        رفت بر منبرو سخن ها گفت
        گوشِ شاه کَر وَ از خودش راضی
        بعد از آن ، از سقوطِ آنها گفت
         
        کار بالا گرفت و طولانی
        پانزده سال روزو شب در جنگ
        محرمانه وَ مخفی و پنهان
        ملّتش بود همره و همسنگ
         
        کارها کرده شاه و یارانش
        غافل از ملّتِ مسلمانش
        هرچه ریسیده اند از پنبه
        شد هوا از امام ، بنیانش
         
        روزِ محشر به پا ،در ایران بود
        بچّه وَ پیر اهلِ ایمان بود
        هرکلامی که از خمینی بود
        روشنائی و نورِ قرآن بود
         
        ماهِ بهمن رسید ، ماهِ خدا
        رهبر آمد کنارِ ملّتِ خود
        گرچه مرگ و خطر فراوان بود
        گشت او غمگسارِ ملّتِ خود
         
        رهبر آمد وَ امرو فرمان داد
        کرد ملّت هزینه ،همّتِ خود
        در زمستان بهار پیدا شد
        جمع کردند اوجِ قدرتِ خود
         
        عشق و شورو نشاط آمده بود
        شاهبازِ ثبات آمده بود
        شاه و یارانِ او فرارو فرار
        روزِ حرفِ حساب آمده بود
         
        روزِ بیست و دو بودو بهمن ماه
        کارشد یکسره به امرِ اِله
        شده تحویلِ مردمِ ایران
        حاکمیّت ، دوباره از الله
         
        اعتصابات شد تمام و دِگَر
        کارها شد شروع در هرجا
        همه ماندند پایِ عهدو قرار
        جز گروهِ کمی وَ توطئه ها
         
        تیرو ترکش فرونشسته دِگَر
        همه آرام پشت یکدیگر
        رهبر از عمقِ دین سخن میگفت
        زندگی در کنارِ همدیگر
         
        کم کم آباد شد خرابیها
        حل شدند مشکلات و زشتی ها
        داستانهای بیشماری هست
        از دسیسه و هم پلشتی ها
         
        من نمیگویم از بدیهایش
        قصدِ من روزو روشنی هایش
        تا بماند به وقتِ لازمِ خود
        گفته آید زِ شب وَ دنیایش
         
        حال وقتِ ترانه هست و سرود
        بر خمینی سلام ها و درود
        ملّتِ باوفا وَ رهبرمان
        جاری است رو به سویِ دریا ،رود
        احمدیزدانی(کوتوال)
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4