سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        مداد

        شعری از

        تاراز (امین افضل پور)

        از دفتر سقط جبین نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۳ ۰۰:۲۹ شماره ثبت ۳۲۶۰۷
          بازدید : ۵۴۰   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب تاراز (امین افضل پور)

         
        ریزش هر تار موی تو
        پل صراطی می شود
        که دستانم را از بهشت کوتاه می کند
        ................................................................
        بهار
        هر سال می تراشد
        کوه اما
        مدادی سفید می ماند
        ................................................................
        فیتله ای
        زبان بیرون آورد
        انسانی
        به روشنایی دست یافت
        ..............................................................
        پرنده ای
        پر گشود
        شاخه ای
        توانست برقصد
        .............................................................
        چشم ها
        درد را رنگی می بینند
        اشک ها اما
        بی رنگ بیانش می کنند
        ............................................................
        خورشید
        از خواب که بیدار شد
        قهوه را هم زد
        شیرین نوشید
        به سر کار رفت
        .....................................................................
        ویرایش ها:
        تو فاتح آسمان ها شدی
        من اما
        فاتحه ی زمین را می خوانم
        ...
        دلم برای بهار می سوزد
        گلدان روی طاقچه هم
        برایش طاقچه بالا گذاشته است
        ...
        منم
        دری که روی یک لنگه می چرخد
        اما تو
        بی تفاوت از آن
        می گذری
        ...
        مردگان سارق ادبی می شوند
        با خواندن غزل خداحافظی
        ...
        دهن کجی نکن
        هرگز این "را"
        فک اضافه ی تو نخواهد شد
        ...
        از بالن شب
        کیسه های ستاره که فرو می ریخت
        باد
        پرده ی مه کنار می زد
        ...
        بهار 
        می خواست حرف بزند
        کوه
        دور سر خود دستمال بسته بود
        ...
        صیاد
        دروازه را خالی گذاشت
        ماهی ها
        به گل نشستند
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4