به نام یزدان
عشق جاوید
زچشم فرقدان می ریخت اشکی
زمین رخت سیاه شب به تن بر
کنار شعله ای رنجور و کم سو
پدر اینگونه آغازید دفتر
الا ای کودکان مهربانم
من امشب قصه ای از شرق دارم
سرود عاشقی در ورطه خون
دلی از اشک دیده غرق دارم
عزیزانم غروبی خونفشان بود
سپهر از خون مرگ مهر گلگون
تو گویی انعکاس اسمان بود
دراین دشت پر از اجساد در خون
دلیران کشته و افتاده بر خاک
ز زخم تیر و گرزوتیغ و خنجر
زهر سو ناله ای و آه و دردی
به هر سو دست بی تن،جسم بی سر
زمین چواژدهای وحشی و مست
ز تن ها می مکید هر قطره خون
به هر سو لاله ای پژمرده می شد
در این دشت بلای پر زه افسون
زجنگی سخت و تلخ و خانمان سوز
سپاه آریا مردان رهیدند
پس از ان روز سخت زندگی سوز
میان کوس پیروزی دمیدند
ولی در لابه لای این همه خشم
دلی و نازک پر از مهر و وفا بود
میان لشکر پیروز کوروش
یکی خیمه از آن (پانته آ) بود
(ادامه دارد)
متاثر از (در امواج سند)مرحوم دکتر حمیدی