يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)
آخرین اشعار ناب بیژن آریایی(آریا)
|
شکسته استخوانم زین جدایی
گسسته بند بندم تو کجایی
شب و روزم ز حسرت دیده پر اشک
نمی دانم کجاست راه رهایی
به امید وصالت عمر خودرا
تبه بنموده ام، دانم نیایی
تمام وعده هایت را که خواندم
همه سرشار از رنگ و نوایی
کجا رفت آن همه وعده وعیدت
بگو با کنون از چه چرایی
نگفتی با من دل خسته زار
که هستی بهر تسکینم
دوایی؟
کنون پردرد گشته این وجودم
کجایی مرهم دردم کجایی
به من گفتند وفا را کم طلب کن
به گلرخ نیست جانم هیچ وفایی
به پاسخ گفتمش کمتر تو دم زن
وفا دارد وفای کبریایی
کنون فهمیده ام جانا درست گفت
به تو گویم که دارم من خدایی
چو فهمیدم که گل را زاده است خار
وفاداری به گل هم نیست رایی
و پیشه کن به عشقت بی ریایی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.