سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        گردش سهمی وار...

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر "مِرلــــــــــــــــــــــوهای کاغذی" نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ۱۵:۱۶ شماره ثبت ۳۱۵۰۶
          بازدید : ۸۵۸   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بر گردش سهمیوار خویش ایستاد،،
        با تحدبی
        که از سنگینی سالها سخن میگفت...
        به وقار سپیدی برفهای کوهستان، انتظارش
        به عطر داغ آفتاب در عبور فواره
        و انعکاس حوض بیضی آبی...
        ساعتش
        با ترانه ی نارنج ها،، چون همیشه
        سخاوتمند،،، در انتظار اردیبهشت...
        .
        .
        .
         
        -و هیچکس نشنید
        او چقدر! بهار را دوست میدارد-
         
        دست رنجورش ، بر دوش مهربانی چوبین
        روزهای گرم و سبز خویش را میجست
        و توده ی آتشفشانی قلبش،،
        با تورق لبریز خاطراتش باز
        از غرور پر میشد
        -که در رخوت دوداندود این دنیا به سرفه نشست-
        و
        پشت تابوت شیشه ای
        چشمانش
        در رد پای رنج ها ساکت ماند...
        خیره بر آسمان و کبوتر ها
        که بر فراز حجمهای لغزنده عبور میکردند
        و کسی نشنید،،
        کهنسالترین درخت خانه چقدر تنها ماند...
         
        و او بود
        که در آرامش نجوای ترک خورده ی ابرها
        به رسم شقایق های تا ابد عاشق
        زیر نوازش لبریز شرجی باران چتر خویش را بست
        و دیگر هرگز
        کسی ندید
        نگاه خسته ی مرد بزرگ را
        که پشت باغچه ی نورها غزل میخواند
        و برای من
        به قیمت اقیانوس جاری بود...
        ...
        بهار نکیسایی وزید
        رسالت قلم  همین بود...دلیلی که ستارگان، از اتاق او سربازمیزدند...!
        سپاس از استاد گرانقدرم جناب جزایری ارجمند
        با آرزوی  ایامی  سبز
        تا روزی که قلم دوباره جوانه زند... شاید.........بدرود...
        ..."رها رها رها من "
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5