ای فروغ دیده...، از خشمِ نگـار اندیشه کن
شادی دلبر...، دلا بر هر چه کار اندیشه کن
شادی ات نازم...،که بر حالِ نزار اندیشه کن
ای دل از پـسـت و بلـند روزگـار اندیشه کن
در برومندی...،ز قحطِ بَرگ و بار اندیشه کن
گو بر آن كس مالِ مردم را چه راحت می بَرَد
بهـــرِ نانـی...، آتش قهـــرِ الهـــی می خَرَد
شـادمان دیدم ورا، پهلوی مفلس می درَدَ!!
از نسـیمی...، دفتــر ایام بَر هـم میخورٓد
از ورق گردانی لیـل و نهـار...، اندیشه کن
دیدی آن فواره را از یک رساندی تا به هفت؟
وآن دگـر بر اوج، سـر بُردی ز پولِ مُفتِ نفت؟
شد بناگه سـرنگون،باغ جنانش خشک و تفت
بَر لبِ بام خطــر نتــوان بـه خـواِب امن رفـت
ایمنی خواهی...، ز اوج اعتبار اندیشه کن
نکتــه هــا آموختــم یاران...، ز گفتـــــارِ امام
پخته ی دانش که از او پحته شد بسیار خام
بر فرازی بود و خـوفی داشـت از نام و مٓقام
روی در نقصـــان گذارد ماه چـون گردد تمام
چون شـود لبریز جامت، از خمار اندیشه کن
گرچه باشد حضــرتم مصداق رحمانِ الرحیم
بر فـرو افتـــادگان...،باشــد خداوندم کـــریم
دل میازار...، از خدا بر دل بیـــاور خوف و بیم
بــویِ خــون میآید از آزار دل هـــای دو نیـم
رحم کن بر جان خود،زین ذوالفقار اندیشه کن
کی تو را گفتـم ریاضت پیشــه کن ای نازنین
روی خود بر بسته ای درهای سخت و آهنین
بشنو از طارق ، چه صائب نکته ای دارد !! همین
گوشه گیـری درد سـر بسـیار دارد در کمین
در محیط پُر شر و شـور از کنار، اندیشه کن
مـرگ بادش...، آن که نانِ مردمی را می بُرَد
یا برای نان به ناحق بی گناهی...، سَــر بُرَد
شب نشینی کار او...، دندانِ خلقی بشمُرَد
پشه با شب زنده داری خون مردم می خورٓد
صـائب از آن زاهـدِ شب زنده دار اندیشه کن
مخمس طارق خراسانی با تضمین از غزل پر اندرز صائب تبریزی
18 اسفند 1392
توضیحی بر بیت آخر:
مصرع پایانی که شاعر از ترس انسانِ پلیدی که در زمان او ستم ها می کرده و متأسفانه به قول حضرت ایت الله بروجردی(ره) دزدی در لباس طلبه بوده است تخلص خود را در شعر نمی آورد،تا جانش از شر آن مفسد در امان بماند و مصرع آخر را این چنین به پایان می رساند:
زینهار از آن زاهدِ شب زنده دار اندیشه کن
و متاسفانه برخی از وبلاگ نویسان مدیران وبسایت ها بیت آخر را از غزل حذف کرده اند و حذف آن هم برای این افراد دلایل خاص خود را داشته است ، اما حقیر مصرع پایانی را با تخلص صائب به پایان رسانده و اعلام میکنم ما در عصری هستیم که رهبر عزیز و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام(ره) خود عارف و زاهدی واقعی بود که در مقابل سخن شاه مبنی بر اینکه ماهانه 5 میلیون تومان به شما می پردازم تا به امور دین بپردازید و از سياست دست بكشيد فرمودند:« من اگر از امتم تقاضای یک تومان در ماه کنم ماهیانه 30 میلیون تومان در حساب خود خواهم داشت» و اینگونه مشت محکمی بر دهان شاه مزدور کوبیده اند و از طرفی پس ازپیدایش انقلاب اسلامی، کشور و تمام ثروت آن در اختیار مولای عاشقان بود و عزیزان بررسی بفرمایند که آن امام بزرگوار متقی پس از رحلت ثروت شان به چه میزان بوده است؟!
و هم اکنون که سایه پُر مهر مقام معظم رهبری(مد ظل العالی) بر سر ملت ایران است پیشنهاد می کنم عزیزان خود بررسی کنند که معظم له در کجای دنیا صاحب جزیره و ویلا و تفریحگاهی می باشند؟ و یا در این مدت 35 سال جز یک بار زیارت خانه ی خدا به کدام کشور برای تفریحات تابستانی، زمستانی و بهاری، سفری داشته اند؟!
حقیر با اینگونه سانسورها که متاسفانه افرادي نادان باعث آن می شوند سخت مخالف بوده و اگر شبهه اي در اثر فرهنگی گذشتگان می بینند چه خوب است موضوع را بررسی و با توضیحات لازم اصلِ اثرِ فرهنگی را به چاپ رسانند.