پنجشنبه ۸ آذر
ققنوس (غزل قدیمی) شعری از عادل دانشی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۵۹ شماره ثبت ۳۰۸۵۴
بازدید : ۴۷۳ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب عادل دانشی
|
آفتابم پشت کوه بی وفایی مانده ای
یا نگاهت را به دشت دیگری تابانده ای
سد چشمانم شکست و سیل اشکم در گرفت
بس که با باران عشوه سینه را شورانده ای
شوره زار گونه هایم را ببین گلگون شده
خون دل را در کویر بوسه ها خشکانده ای
آشنا با قصه ی لیلی و مجنونی ولی
در کتاب عشق رسم دل شکستن خوانده ای
آسمان را می نویسی با شهاب ناوکت
چون عطارد را به بام کهکشان ها رانده ای
نور سبز ماهتابت را از این شب ها نگیر
ای که بر تالاب غم صد لاله را رویانده ای
من مسلمانم نمی نوشم شراب سرخ را
پس چرا جام بلورت را چنین پوشانده ای
تن به خاک و سر به باد و رو به آتش ، دل به آب
دادم و آفاق را با میل خود چرخانده ای
مرگ پایان شکوه زندگی با عشق نیست
خون ققنوس است در قلبی که تو سوزانده ای
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.