يکشنبه ۳ تير
دلتنگی شعری از
از دفتر شاید روزگار تنهایی ... نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۷:۰۰ شماره ثبت ۳۰۱۰
بازدید : ۶۰۷ | نظرات : -۵
|
|
هجوم آورده اند تمام دلتنگی ها برای به دار آویختنم لحظه شماری می کنند ثانیه ها اشک برایم دلسوزی می کند . . . ممنونم! چشمانت در آسمان دلم طنازی می کند سوی چشمانم کم کم ، گُُم می شوند در سوز شمع دلم می خواهد باز هم به نقش چشمانت خیره شوم پس مژه ای بر هم می زنم باز هم اشک! این بار به آرامی سُر می خورد و با مهربانی بوسه ای از لبانم می گیرد طعم شوری دارد ... طعمی به رنگ غم ... طعم ... آه ... دلتنگی چه می خواهی تو از جانم ؟! نمیبینی ... تمام افکارم سر می کوبند بر قفس فاصله تنهایم بگذار امشب حوصله تو را هم ندارم می خواهم با خدایم خلوت کنم ... !
شاعر گرامی برای ثبت اثار زیبایتان باید حتما ثبت نام نموده و
نام و مشخصات کاملتان را تکمیل نمائید در غیر این صورت از انتشار اثار بعدی
شما معذوریم. مدیریت شعر ناب
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.