شگفت شب .*
شب ، در شگفت ! از من و از بی قراری ام .
من ، شرمسار! از شب و شب زنده داری ام .
از مردم دو چشم به در دوخته، خجل ،
سرگشته ام، از این همه، چشم انتظاری ام .
داغی ست، سینه سوز، به دل از فراق یار ،
داغی که لاله روید ازین، داغداری ام .
ماه از ملال خاطر من، رفته در محاق ،
ابر سیاه، مانع اختر شماری ام .* * *
تا کی فلک به حال دلم، رحمتی کند ،
شب، وا رهد، ز آه من و غمگساری ام .
یا، کی، سهیل، بشکفد از مشرق امید !
مرهم نهد ز عشق بر این زخم کاری ام .
یا، اختران شیفته، جشنی به پا کنند ،
یک باره شاد گردم از ین همجواری ام .
با ساز و ناز زهره بسازیم بزم وصل ،
خورشید نیز شورد ازین کام کاری ام .
مصلوب آن نگاه شوم، تا که خلق را ,
روشن شود، مسیح صفت، پایداری ام .
خوش عالمی ست، عالم روءیا و شور و حال ،
"آگاه " باش، من خلف" بختیاری" ام .****
*استخراج شده از آرشیو جلسات مورخ دوم آبان ماه، سال شصت و هفت انجمن شعرای ایران .
** این غزل گونه، در اقتراح از غزل زنده یاد جناب استاد کیومرث مهدوی " خدیو " ، ریاست محترم "انجمن شعرای ایران "،
با مطلع:
بنگر تو ای ستاره به شب زنده داری ام .
از اختران دیده، ببین بی قراری ام. ...
که خود استقبالی بود از غزل فاخر حضرت استاد شهریار با مطلع:
تا کی در انتظار گذاری؟ به زاری ام،
باز آی بعد از این همه چشم انتظاری ام . . .
و به مناسبت درگذشت حضرت استاد شهریار سروده شده بود، نوشته شده است .
***اشاره به دو غزل فاخر حضرت استاد شهریار با مطلع های:
1 _ شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن ست.
2_ اولدوز سایارک گوزله میشم، هر گجه یاری. ...
**** "بختیاری " نام و تخلص شعری مرحوم ابوی دانشمند و شاعر برجسته ام بود که رفیق شفیق حضرت استاد شهریار و
مورد احترام خاص زنده یاد استاد "خدیو " بودند که پدر خطاب شان می کردند .
روح هر سه بزرگوار شاد .
با مهر. " آگاه ".