سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        در سوگ زاینده رود ...

        شعری از

        منوچهر مجاهدنیا

        از دفتر اشعار آزاد نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۳ ۱۹:۴۰ شماره ثبت ۲۹۴۵۹
          بازدید : ۹۵۶   |    نظرات : ۴۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منوچهر مجاهدنیا

        امروز و همین الان ، عده ای از مردم اصفهان با لباس مشگی در یک حرکت نمادین ، در بستر کویری زاینده رود دارند راه می روند !
         
        بنگر چه می گذرد به حال و هوای زنده رود
        ریگِ روان  جاری ست به جانِ زنده رود !

        نمانده دگر طراوت و شادابی و زندگی
        بر ساحل و کنارِ شن زارِ زیبای زنده رود !
         
        تاریخ سپاهان نداشته است تا این زمان بیاد
        روزی که نباشد قطره ای ، به رگ های زنده رود!

        ابر سیاه ، بگو ! چه کس جفا کرد بر سرشک تو !
        دلی چو سنگ داری و نباری به زنده رود

        این جا ، که مهد هنرها و ذوق ها بوده از قدیم
        افسوس ! نیست نغمه ای به شب های دلربای زنده رود !
         
        به جای عنبر و بادِ مشُگ بیز و هوای خوشش
        خورشید هم ، هُرم داغ ریزدبه سرو پای زنده رود !
         
        کجا به شد آن روزها ، که با عبور آب ، به زیرِ " پل "
        می ریخت شور و مستی و عشق ، در نی و نای زنده رود !

        چه زود گذشت آن شرمگین نسیم شبِ شهر عشق ؟
        وقتی که دست  می کشید ، به موج موهای زنده رود !

        یادت هست ؟ آن بیشه و نغمه ی بلبل شوریده حال ؟
        یادش به خیر چه شوری می داد به نوای زنده رود ؟ *

        هر صبح ، صدای مؤذن بود از گلدسته های نور
        که نفس های نسیم می دمید به ندای زنده رود

        تا کی توان نشست در این سوگ ، بس غریب و دَم نزد !
        ریزید ز خون پاک ، بر عطشِ لب های زنده رود ...

        * زنده یاد استاد آواز ، تاج اصفهانی
        ۱۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0