سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      در من کسی یکریز و ممتد گریه می کرد

      شعری از

      فروزان شهبازي

      از دفتر بی تو ... نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ ۰۰:۲۶ شماره ثبت ۲۹۲۱۹
        بازدید : ۱۲۸۵   |    نظرات : ۲۲۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر فروزان شهبازي

      " در من کسی یکریز و ممتد گریه می کرد "
      ========================
      دیشب نفس را در گلویم خفه کردم
      دور سرم ته مانده های بغض چرخید
      چرت نگاهم را به سختی پاره کردم
      دردی به دور گردنم تا صبح پیچید
      ***
      هر لحظه کابوسم کویری تشنه می شد
      روی لبم دریایی از جنس نمک بود
      از تاول و خونابه ها لبریز بودم
      احساس من تصویر بردار ترک بود
      ***
      هی با دلم هر واژه را نشخوار کردم
      انگار از آیینه ها ترسیده بودم
      آرام پای خنده ی گورم نشستم
      وقتی ترک های تنم را دیده بودم
      ***
      بی کس ترین کوچی که دیدم مردنم بود
      دلواپسی در خاطراتم پرسه می زد
      ارابه ای پشت سرم بی نعل می رفت
      دیوانه ای در شهر ماتم پرسه می زد
      ***
      ردّ غزل های سیاهم را گرفتم
      درماندگی در واژه هایم جلوه گر بود
      وقتی که درد شانه هایم را کشیدم
      نقاشی ام از درد من آشفته تر بود
      ***
      درمن کسی یکریز و ممتد گریه می کرد
      یک کاروان حس ّ مرا آیینه بلعید
      آرایه های صورتم را پاک کردم
      اما ...نهالی تازه در من باز رویید
      ***
      حالا پر از شعرم و می خواهم برقصم
      با واژه هایم حسّ بی اندازه دارم
      دارم خودم را می کشم بر بوم شعرم
      انگار حس وحال و شوق تازه دارم
      ***
      احساس وقتی آسمانی شد غزل را
      در انسجام لحظه هایش می سرودم
      حالا جهان تعبیر  خوب خواب من بود
      او بود و دستانش که من آسوده بودم
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر
      ۹۲ شاعر این شعر را خوانده اند

      حمید لاور

      ،

      علی ناصری(عین)

      ،

      حمید راد ( احسان )

      ،

      سينا تاج بخش

      ،

      فروزان شهبازي

      ،

      تینایاسین

      ،

      منوچهر مجاهدنیا

      ،

      نسيم خسرونژاد صبا

      ،

      محمد رضا نظری(لادون پرند)

      ،

      کیوان رادفر

      ،

      بنیامین پور حسن

      ،

      شرمینه بهاروند

      ،

      رضا نظری

      ،

      مرتضی کشاورز (تفاوت)

      ،

      باقر اللهیاری

      ،

      حسن نصیری

      ،

      محسن آریان

      ،

      محمد_نوروزی

      ،

      ساحل شیدا(ساحل)

      ،

      محمد نوزادي

      ،

      رضا جوکار

      ،

      محمد امین علیپور

      ،

      مینا علی زاده

      ،

      ستاره امید

      ،

      فاطمه نجف زاده

      ،

      منصور دادمند

      ،

      زهرااحسانی

      ،

      يدالله عوضپور آصف

      ،

      حوریه هاتف

      ،

      نگار حسن زاده

      ،

      طارق خراسانی

      ،

      سارا انصاری

      ،

      صفیه پاپی

      ،

      عليرضا حكيم بيرانوند

      ،

      فاطمه رها

      ،

      عباسعلی حسینی (آتش)

      ،

      علی اسماعیلی

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      ابراهیم اشراقی

      ،

      زین العابدین محب علی

      ،

      محمد حسین اخباری

      ،

      بهروز عسکرزاده

      ،

      مهران حبیبی (شبگرد)

      ،

      علی اصغر اقتداری (حرمان)

      ،

      سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

      ،

      فرحناز راسخ

      ،

      عاطفه فلاح

      ،

      اله یار خادمیان(صادق)

      ،

      امیر منصور جلالی

      ،

      جمیله عجم(بانوی واژه ها)

      ،

      هوشیار فرازمند

      ،

      مژگان روحانی

      ،

      بهنام مرادی ( بهی )

      ،

      باقر رمزی ( باصر )

      ،

      محمد علی ساکی

      ،

      فریدونی

      ،

      رضا غریبی

      ،

      نازک

      ،

      خدیجه زینالی ( مهربانو)

      ،

      زهره هاشم آبادی

      ،

      تاراز (امین افضل پور)

      ،

      مونس حسینی

      ،

      الهه انتظاری(شقايق)

      ،

      محمد مير سليماني بافقي(باران)

      ،

      میثم دانایی

      ،

      علی اصغر احتشامی راد ( راد )

      ،

      حسين باران(کاک باران)

      ،

      فرهاد مهرابی

      ،

      نادر ابراهیمیان

      ،

      زهرا کاظمی( حورا )

      ،

      حوریه (دلشید) اسماعیل تبار

      ،

      اکبر رشنو

      ،

      حسن عباسي

      ،

      اسامه یعقوبی

      ،

      محمد جهانگیری(...)

      ،

      احمد بختیاری

      ،

      سینا

      ،

      مریم محمدی

      ،

      پاییز

      ،

      عباس خوش عمل کاشانی

      ،

      حجت اله یعقوبی(سکوت)

      ،

      ثالث

      ،

      خوجه خرسه(خسرو خرم آبادی)

      ،

      آگاه ( بختیاری )

      ،

      امینی

      ،

      لـــــــــــــــیلا رنجبران

      ،

      فاطمه سادات بحرینی

      ،

      آنا پورتقی

      ،

      حیدر جوادی

      ،

      ســودابه صادقـــی

      ،

      نسیم دوسته پور

      ،

      تشنه

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      امارفا - آمارگیر رایگان سایت
      5
      در حال بارگذاری