پنجشنبه ۱ آذر
طرزی در ویرایش قافیه شعری از نگار حسن زاده
از دفتر قطعه نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ۰۰:۱۸ شماره ثبت ۲۹۰۵۸
بازدید : ۶۴۹ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب نگار حسن زاده
|
از: حضرت استاد محمد حسن صباغ کلات
طرزی در ویرایش قافیه
چون شـود دیـر، مکـدر؛ چه امید است ؟ به غیر
شعله، بر پاس که؟ ماند؛ که مغان ست به هیچ
در رگ تـاک ، که افـســـرده عصیـراست ؛ اسـیـر
رود، بیخود، پی دریاست ؛ روان ست ؛ به هیـچ
جــاذبــــه ، عـلــت اولــای قــوانـیـــن بـقـــا سـت
چون، تراویده،زعشق ست! خزان ست؛ به هیچ
دانشـــی ، راز اتــم کاو ، پـی کــن ؛ فـیـکـــــــون
جام خورشید عیان شد؛ که نهـان ست؛ به هیچ
نیسـت ؛ ار ، آلـهـــه ء عشــق ، هــوا دار نـظــام
راه شیری ، به عبـث ، کاه کشان ست ؛ به هیچ
فلسفی ، رهزن عـارف ، همـه شب ، ایــده نـواز
ملـودی ، در تـم یک حدس و گمـانست ؛ به هیچ
درک هستی،شدنی هست؛ درآ؛نیست،به فهم
چون قضـایاست بصحت ؛ نوسـان ست ؛ به هیچ
بـیــگ بـنــگ اسـت... ؛ تـز آخــر فـیــــــزیـک اتــم
بانگ دیگـر...، همه ء دانگ جهـان ست ؛ به هیچ
باده ، گر نیسـت به کـف ؛ چاشنی عشـق کفاف
شد جـوانیــت ، به باد ؛ وهیجـان است ؛ به هیچ
نـفسی را کـه ، ز هــرم نـفـســی ، گــرم ، نشـد
حیف صـورت...! که درو حجم دهان ست ؛به هیچ
چار ســـوقـی ، که متـاعـی ، زمحبـت ، نفـروخت
خود، فروشد به زیان ؛ گرچه گران ست ؛ به هیـچ
چشـم سبـزی که ، زند چشمک ؛ ازین بـاغ مجاز
دیده، می شوُی ؛ که بیند ؛ نگـران ست؛ به هیچ
کیست آن مردشکیبـا ؟ که به خود گفت ؛ عاشق
آبِ رویـی ، الـکی ، خانـه کشــان است ؛ به هیچ
گـنـج عیشـــی ، طـلـبــد ؛ بهـــر رفــاه ســر گـیـج
عاشـق هیـچ شده ؛ سینـه زنـان است ؛ به هیچ
.............................................
1 – و 2 - قافیه ـــ دستور زبان :
کشان . روان . دهان . نوسان . جهان . نگران . گمان . نهان . و... از نگاه دستور زبان پارسی ، صفت بیان حال هستند ؛ و بیشتر قید واقع می شوند .( قید بیان حالت ) . از ریشه مضارع + ( ان ) ساخته می شوند .
پس ، بدون ( ان ) می ماند : در . کش . رو . نوس( لبه های لب.) ( نس نس کردن = زیر لبی غرزدن " در سبزوار").جه..(جهیدن ) ..نگر..(نگریستن)..گم..(گمکردن ) .نه.(نهادن ) . ده . (دادن )..و..که هیچیک ، مشابه و دارای حروف اصلی و مشترک قافیه نیستند .
پس نمی توانند ؛ قافیه قرار گیرند . و قافیه های پایانی غلط اند ؛ و باید حذف شوند.یا اصلاح شوند. وتبصره ای
هست ؛ که در قافیه . اگرنحو ترکیب ، واضح ،( تابلو ) نباشد ؛ ایراد ،کم میشود. مثلاً : گم .(گمان).نه ( نهان ).
ده .(دهان ).جه.(جهان ). رو .( روان ).
مثلاً : کهکشان ، یک کلمه مرکب است ؛ اما مصطلح شده ؛ برای یک مفهوم.وهمیشه. مثل کدخدا ، پس درست است .
ولی، با (خانه کشان ).فرق دارد (خانه + کشان ). هنوز، یک واحدی و مصطلح نشده است. پس،غلط است .
مثال مشابه : درکلمات ( دشوار. دشمن . دشنام...) که متوجه ترکیبشان نیستیم.( دش + من ) ( دش + نام ).پس تکرار را ، ایرادی نیست .
خلاصه.... : (نه ) و ( گم ) و ( جه ) . ( ده ) . ( رو ) . پذیرفتنی است ..ولی سه قافیه ء : (کشان ) و (زنان ) ، (نگران ) .خیر . نمیشود . ولی یکی را، مجازیم ؛ از این نوع ساختار را ، بکارببریم .پس می ماند ؛ دو قافیه غلط ؛ که باید تغییرش دهیم؛ در( دو بیت نهایی )( یکی مجاز انتخابی است )
ویرایش قافیه : دیده ، می شوُی .. را تغییر می دهیم ؛
به ( دیده ، می پوش ). یعنی چشم پوشی کن .
پس ، معنی نگران ( صفت بیان حال ) بدل می شود ؛
به مفهوم ( دل وا پس )
یعنی : معنی(نگران) عوض شد.و عیب قافیه هم در این معنی ، رفع شد و ماند ؛ بیت آخر( سینه زنان ) که، ناچاریم ، تعویض کنیم .تا شعر بی عیب شود .
( عاشق هیچ شده ؛ هیچ ! بمـان است ؟ به هیچ ).؟.
3 – مفاهیم ابیات
الف= بیت اول و دوم = تلمیح ، به آیه ء شریف ( اذالشمس کوّرت) .
یعنی : اگر خورشید . تیره و خاموش شود . آتشکده ، هم بالطبع ، خاموش می شود . مثل ِ اینکه : وقتی ، تاک ، سرما زده و منجمد شود . بالتبع ، میخانه هم ،تعطیل میشود .( دیر کنایه از خورشید . غیر کنایه از دیردربرابر خورشید) ، که هردو،آتشگاهند ؛ اصلی و فرعی
ب - چون قضـایاست...= یعنی : هرگاه ،معادلات ریاضی را ، درست ،حل کنیم . نتیجه ، مساوی صفر می شود . (منحنیy با تغییرات x مساوی صفر است )
ج – بیگ بنگ.= بیگ بنگ، که5 /13 میلیارد سال پیش رخ داده ست( نظریه).(کن فیکون = فرمان الهی= بیگ بنگ = مِهبـانگ ، انفجـاربزرگ)امروزه ، وسایل مقدماتی آزمایش گویا ! فراهم شده . و یکی دو بارهم ، شرایط، جفت وجورشده ؛اما ،جرأت انجامش را نیافته اند.
د - درک هستی...= هستی را ، فهمیدیم ؛ ,, ای عدم وارد درک من شو؛،، تا تو را هم ، بفهمم . درآمدن= داخل شدن مثال: که درآ ؛ در آ ؛عراقی !که توهم ازان مایی ...درآمد ماهیانه = یعنی وجه واریز شده به جیب . یا حساب . ( در آمد = داخل شد )
هـ – خود فروشد...= ضرب المثل : مفتش هم گران است.(بی ارزش )
و - دانشی = اهل دانش ( صفت نسبی )= دانشمند...کن = باش(فعل امر).ف = حرف ربط + یکونُ ( فعل مضارع ).یعنی : ساخته و آبادان شو .در محاوره کوچه ای ، ( کن فیکون ) = (ویران ) به کار میبرند . به
معنی یی ، برعکس معنی اصلی .که ( آباد ) است .
4 - بدیع :. ایهام . = الکی ...معنی اول = ترکی است ؛ یعنی : با دست سرند کردن ؛ ( ال = دست ) و
( کی = پسوند برای منسوب) ...بیهوده .
معنی دوم = با الک آب کشیدن .در واقع ، یعنی :
آب نکشیدن . کسب اعتبار از هیچ .
|