به دل دفــــتر شعـــــرم غزل آواز نشست
میخک ســـــرخ تمنای تو با ناز نشـــــست
واژه ها رقص کــــــنان خوب لوندی کردنــد
واژه ی بی بدلــــــم آمد و غمـــــاز نشست
زن زیـــبای غزل رنگ به رخســـــــار نداشت
دو گل از شرم حضورت به رخش باز نشست
طبــع سرکش که همه عمر نشد رام کسی
هی غزل گفت و ســر راه تو با ساز نشست
به به وچه چه تو وسوسه اش کردکه رفت
پای شــــــــعر وغزلــی باز از آغاز نشست
پ.ن
1-سپاس از همه عزیزانی که برای شعر غزلاواز نقد نوشتند.و پوزش به خاطر به هم ریختگی بیت آخر که هنگام تایپ پیش آمد وباعث شد نقد دوستان را تحت شعاع قرار دهد.به هم ریختگی تایپی را در نسخه بالا اصلاح کردم.
2-تشکر ویژه از جناب پورحسن که دلسوزانه نقد می کنند وبزرگوارانه پاسخ نقد را می پذیرند.
3-نسخه قبلی را به همان شکل در زیر آورده ام تا نقد دوستان غیر منطقی به نظر نیاید:
به دل دفتر شعرم غزل آواز نشست
میخک سرخ تمنای تو با ناز نشست
واژه ها رقص کنان خوب لوندی کردند
واژه بی بدلم آمد وغماز نشست
زن زیبای غزل رنگ به رخسار نداشت
دو گل از شرم حضورت به رخش باز نشست
طبع سرکش که همه عمر نشد رام کسی
هی غزل گفت و سر راه تو با ساز نشست
به به وچه چه تو وسوسه اش کرد
که رفت پای شعر وغزلش باز از آغاز نشست