سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        یک نفرایکاش اینجانقطه چین راپرکند

        شعری از

        حسین دلجویی

        از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۳ ۰۴:۴۶ شماره ثبت ۲۸۲۹۶
          بازدید : ۶۲۸   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین دلجویی

        یک نفر اینجا تلــنگر بر دل ما میزند
        این تلـنگر ها به ناز خویش زیبا میزند
        .
        تا که دستی میبرد بر بافه یلدائی اش
        بر قرار قلب شاعر پـیشه ام پا میزند
        .
        ماجراهائی که درفصل بهاران داشتیم
        آمده در گوش پائـیزم چه شیوا میزند
        .
        چون نسیم آواره هر پیچ وتابش میشوم
        تا خم گیـسوی مواجش چلیـپا میزند
        .
        در فراز سبز سرو قامت رعنائی اش
        آتشی در ساقه ای افتاده  ازپا میزند
        .
        ای خوشا یوسف ترین زندانی پیراهنش
         طعـنه ها تا بر تمنای  زلیـخا میزند
        .
        درکلاس شعرهایش فرصت تفسیرنیست
        پلک بر هم میزند   هر لحظه بر پا میزند
        .
        اینچنین شهدی که برشور کلامم میزنند
        تهمتش را بانــوان  بردند و آقا میزند
        .
        کیست این فانوس دار ورطه ی رسوائیم
        اینکه چشمش ناخدایش دل به دریا میزند
        .
        عاقبت پایان این هنگانه  امـضا می شود
        برگ برگ شعر های خسته ام تا می زند
        .
        یک نفر ایکاش اینجا نقطه چین را  پُر کند
        کیست این . . . که امشب نـور بالا میزند
         
        ====
         دلجووو
         
         
        تقدیم به تک تک شما بزرگمهران کوچه باغ علم وادب و عرفان ،ناب اندیش
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1