اهای... بدانید
من شاعری لاتم!
اهای ...نفس کُش
کجائید ببنید
چه آشوبی به سر دارم
هوای شکستن
درهای درون بی شمار...
چاه یوسف ع دارم.
اهای... نفس کُش
قداره ای
به بلندای
معرفت هابیل،
به سختی
سنگ قابیل بر کمر دارم
اهای ...
وجود می خواهم
شـمّـر ی سر از درون در آرد
به زندان برادرانم!
اما;
لُعاب لب زلیخا
کم دارم.
سلام و عرض ادب استادعزیز
بااجازه چند خطی ارائه ی درس هایی که از خدمت شما و جمیع استادانِ ارجمند آموختم درخصوص شعر زیبایتان که به نظرم در زمره ی ادبیات قَلَندری است ؛ بداهه و سریع می نویسم
شعر زیبایتان که اسطوره نگر با سویه هایی از طنزی تلخ است ؛ تلمیح به برخی روایات حکمت آموز و زندگی بخش ِ قرآنیِ از جمله نامَردیِ برادرانِ حضرت یوسف (ع) و در چاه انداختن حضرت یوسف (ع) توسط خویشانِ نزدیکترین کس اما حسود ایشان و نیز حسادت و بدخواهیِ برادر هابیل و به قتل انجامیدن هابیل در پی این کارِ جاهلانه ی شرور داشت ؛ همچنین لحنِ متواضعانه ی شاعر عزیز درین دلگویه ی غمگین اما باصلابت ، که برای من یادآور ادبیاتِ قَلَندَری و عَیّاری و فتوّت در ایران است .
عیّاران یا جوانمردان یا همان قلندران جماعتی از صوفیه ملامتی بودهاند که به ملامت نفس ِ امّاره ی خویش و با عدمِ تظاهُر به آداب و رسوم قانونیِ قراردادیِ اجتماعی و مذهبی را تا مرز بیقیدی و تخریب عادات و به قولِ امروزی هنجارشکنیِ محض به قصد و نیّتِ خیر و نیکِ ایجاد نوعی عدالت اجتماعی و انصاف عمومی کشاندند.
عیّاران و قلندریه در حدود قرن هفتم هجری قمری در ماوراء النهر خراسان، هند، شام و بعضی بلاد دیگر شهرت و فعالیت چشمگیری داشتهاند.
البته بایست گفت که سابقهٔ قلندریه از قرن هفتم فراتر میرود؛ اما اوج نام آوری ایشان در این زمان بودهاست.
قلندر یکی از اصطلاحاتی است که در ادبیات و شعر ِ عاشقانه و غنایی ، بیشتر کاربرد دارد و یکی از جلوه های مهم شعر عرفانی و صوفیانه نیز به کار بردن مضامین قلندریه است.
این گونه اشعار به طور رسمی با قلم عدل جویِ سنایی غزنوی آغاز شد و پس از سنایی شاعرانی مطرح و فهیم مثل عطارنیشابوری ، مولوی، سعدی شیرازی و حافظ ِ خوش سخن از آن مضامین اساسیِ قلندران ، در اشعار خود بسیار بهره مند بوده اند .
این اصطلاح در منابع عرفان و تصوّف در معنای صوفیانه به کار رفته است ولی فاقد تعابیر لطیفِ تغزّلی و توصیفات نمادین و سمبلیک است.
شاعران فارسیگو بویژه شعرای عارف و صوفیمَسلَک در اشعار و دلگویه های خودشان توصیفاتی لطیف و باریک و دقیق از این اصطلاح را با زبان نمادین و سمبلیک و رمزنگاری ارائه نموده اند.
کلّاً شاعران سبک قلندری ، با قلم مآثربیانِ کوبندهی خویش ، به دوسترویانی که ظاهراً با انسان دوستی دارند ولی از پشت خنجرزنانِ کینه توز هستند ؛ با لحنی تلنگربیان می تازد که کشف معنای نمادین این واژگان در شعر عرفانی در فهم و ادراکِ بسیاری از صفات و خصوصیات عرفانی قلندران در شعر ، کمک شایانی می کند. از جمله صفات و خصوصیات قلندران در شعر نمادین عرفانی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
ترک تعلقات دنیوی ، کافرمنشی و اباء از هرنوع مقدّس مآبی ، رندی، ترک ظاهر ، تاختن به تملّقات پیرامونی و انتقاد از برخی مسائل دینی که منجر به سوء استفاده ی متشرّعان در جوامع می شود ، از باده ی الست گویی و .. .
کتابی بسیار زیبا به نام ( فتوت،قلندری در ادبیات عامیانۀ ایران)
شامل مجموعۀ سی و دو مقالۀ دانشنامهای است در موضوع فرهنگ و ادب عامۀ ایران که مقالات آن اغلب به طریقی با یکدیگر مرتبط و همسو هستند که مهمترین داستانهای عامیانه همچون : امیرارسلان نامدار ، حسین کرد شبستری و حمزهنامه و برخی از شخصیتهای نامآشنای آنها در این اثر به تفصیل و با شیوه ای دلپسند معرفی شدهاند. همچین بخشی از مقالات این مجموعه به آیینِ جوانمردی شیوه ی فتوت و قلندری و نیز تاثیر آنها بر ادبیات مردمپسند فارسی ، اختصاص یافته است و دربردارندۀ مطالب تازه و مآثربیان و اندیشمندانه است.
این نکته را با توجه به شعر استاد سیدفکری احمدی زاده بایست نوشت که گاهی در متون عرفانی ، مفهومِ قلندریه در بردارنده ی پارادوکس هایی است به این معنا که این متون از سویی تجربه ها و پیام های اخلاقیِ مهم را باخود به همراه دارند و ازسوی دیگر ظاهرا به آن قوانینِ مندرجِ قراردادیِ دست و پاگیر طعنه می زنند و با آن ها مخالفند.
منشاء و خاستگاهِ این پارادوکس و تناقضسرایی را باید درکاربرد مضامین و مقاصدِ والایِ قلندرانه جستجو کرد.
همانگونه که اشاره شد ، قلندریه شاخه ای از مَلامتیه است که برخی از امور منافی شرع را برای قهر نفس و تهذیبِ قلوب ، روا داشته و تاثیر زیادی در ادبیات فارسی از نوعِ آگاهیبخشی برجا گذاشته اند.
بخشی از ادبیات مکتوب ما را متون قلندریه و فتوت نامه ها تشکیل می دهند. پراکندگی این متون از قرن هفتم تا به امروز را در بر می گیرد. مولفه های مختلفی در سطح فکری نویسندگان این کتاب ها دخیل هستند که از جمله آنها استفاده از کاراکترهای مذهبی و شخصیت های دینی و ملی و تاریخی بوده است. مبرهن و بدیهی است که این استفاده ها در زمینه های مختلف و به نیت های متفاوت صورت گرفته است. عرفان ایرانی و اسلامی با زهد آغاز شده و در نقطه ای با تصوف درمی آمیزد؛ آنگاه وارد مرحله ای می شود که نوعی از ادبیاتش را ادبیات قلندری عینِ اقیانوسی مواج دربرمی گیرد تا ساحل آرامشی برای افکار و اذهان بیابد .
تاثیر افکار قلندری و عیّاری در شعر عرفانی فارسی در توجه و عنایت بیشتر شاعرانی چون سنایی، عطار، مولوی، عراقی و حافظ به قلندریات برای ارائه مفاهیم عرفانی و مضامین شاعرانه، موثر بوده است؛ زیرا در عصر این شاعران بود که این طریقه به تدریج شکل گرفت و سرایندگان قلندریات از علاقه شان به قلندری ، مستی و شور و هیجان و عشق حقیقی سخن میگویند و بر عالمان و اهل زهد و ظاهرپرستانِ بی عمل ، خرده می گیرند.
در قلندریات، واژگانی چون: زهد، تسبیح، خرقه، سجاده ، مسجد، خانقاه، مدرسه، صوفی، فقیه و ... به سخره و انتقاد گرفته می شوند و در مقابل، واژه هایی چون: می، میکده، دیر مغان، مغ، مغ بچه و لات و عیّار ... کاربرد زیادی دارند.
قلندر و قلندریه در شعر فارسی با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و با دیدی تحلیلی و از دیدگاه های اجتماعی در زمینه ی ادبیات بررسی می گردد و بازتاب تجربه ی شخصی عرفانی و سیمای اجتماعی عصر شاعران ایرانی را ، در قالب نوعی از غزل عرفانی (قلندریات) ارائه می دهد و همچنین قلندر و قلندریات را درتاریخ اجتماعی ایران بررسی می نماید و چهره ی قلندران نیکخواه نیک روش را در طول تاریخ بیان می دارد که اغلب شاعران معروف ایران از قلندریه استقبال نموده اند و کار ایشان را پسندیده و در خور تحسین می دانستند مثلاً :
مستیّ و قَلَندری و گمراهی بِه
یک جرعهی مِی ز ماه تا ماهی بِه
خیام نیشابوری
پندِحکیم بیش از این در من اثر نمیکند
کیست که برزند یکی زمزمهی قلندری
سعدی شیرازی
بلای عشق تو بنیاد زُهد و بیخ ِ وَرَع
چنان بِکَند که صوفی قلندری آموخت
سعدی شیرازی
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
حافظ شیرازی
ساقی قَدَحی قلندری وار
در دِه به مباشرانِ هشیار.
سعدی شیرازی
بااحترام و ارادت و سپاس
از وجود اغلاط املایی احتمالی هم عذرخواهم .
سلامت باشید و شاد و سربلند