نازنینا تو کجا عشق به سردار کجا؟
من دیوانه کجا عشق ریاکار کجا
مظهر ظلم و جفا شاه پری کبر و غرور
من درمانده کجا فتح دل زار کجا؟
گل عزیز است غنیمت نشمردی صد حیف
آتش عشق کجا و گل بی خار کجا ؟
من کجای دل تو لک زده بودم جانا؟
تو به عشقت نرسیدی؟ وفادار کجا ؟
تو که بعد از من و دل حرف خوشی نشنیدی؟
ذکر عشقم به کجا رفت ,اشعار کجا؟
می توانی تو مرا باز به آغوش کنی؟
آن سیاوش به کجا رفت ,آن یار کجا ؟
نازنینا تو کجائی که عشقت به سر دار رفته منی که دیوانه تو بودم و عشق تو ریاکارانه بود تو مظهر ظلم و جفا در حق منی و شاه مغرورانی من درمانده ام و دیگر توان فتح دلی را که از من بی زار شده را ندارم همچو گلی بودم که مرا درک نکردی عشق من آتشی بود بود و گل من بی خار در دل سفیدت کدام لکه بودم که عشق را بی من تصور کردی و اینک به دنبال وفادار می گردی؟ تو تا زمانی که پیش من بودی جز عزیزم و عشقم چیزی نشنیده بودی بعد از من چه ؟ آرزو دارم دوباره مرا به آغوش کنی اما سیاوش و اشعارش به کجا رفته اند؟ (سیاوش راد )