سروران عزیز، سلام
راستش آنچه می نویسم دلنوشته است و در بخشِ "نوع شعر" نمی دانم چه نوعی را انتخاب کنم. و دیگر اینکه اصلا بر شعر بودن نوشته هایم هم ادعایی ندارم. بنابراین خواهشمندم مرا از راهنمایی هایتان بی نصیب نگذارید.
سپاس سپاس سپاس
0000000000000000000
آنچه در مَردُم چشمانِ من است، اگر از دیدِ تو زیباست، تویی!
0000000000000000000000
واژه تازه
به نازی در به در کردی دلم را
به صد عشوه، تو خر کردی دلم را
به رسم و سبکِ گویش های تازه
زدی بردی "دودر" کردی دلم را
شهريور 1383
00000000000
راز باران
يـادِ رویِ تـو می افتد مـاه ، گريـان می شـود
قطـره قطـرههای اشكِ مـاه، بـاران می شـود
چـون برای ديـدنِ بـاران تو بيرون می روی
از حسادت *، مـاه ، پشت ابـر پنهــان می شـود
شهريور 1383
* : بین استفاده از خجالت و حسادت مرددم. کدام را مناسبتر می دانید؟
00000000000000000000000000000
حاجت
نفسی از دلِ ایام، هوا می خواهم
از فراغت، منِ بیمار دوا می خواهم
نفسم! ساده بگویم، تو را می خواهم
حاجتم را زِ درِ دوست، روا می خواهم
شانزدهم تیرماه 1393